پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت هشتم: جزیره لخت‌های آدمخوار


Episode Artwork
1.0x
0% played 00:00 00:00
Mar 27 2024 14 mins   2
سندباد دوباره میل سفر به سرش می‌افتد. بار تجارت می‌بندد و از بغداد به بندر بصره رفته آنجا همراه جمعی از بازرگانان رهسپار چهارمین سفر دریا می‌شود. در میانه‌ی دریا کشتی اسیر طوفان می‌شود و در اثر موج و باد تخته‌هایش از هم می‌پاشد. سندباد و جمعی از بازرگانان به تخته پاره‌ای می‌چسبند و خودشان را به جزیره‌ای می‌رسانند. در آن جزیره قصری‌ست و در آن قصر جمعی آدم لخت و عریان که به اسیران خوراک فراوان می‌دهند و بعد که آن اسیر فربه و چاق شد برای خوراک پادشاه کبابش می‌کنند.