Jan 27 2025 87 mins 35
بسم الله الرحمن الرحیم
صفحه 354 را بیاورید:
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ* رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةࣱ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِۙ يَخَافُونَ يَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ* لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابࣲ* وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۭ بِقِيعَةࣲ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡـَٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡـࣰٔا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ»
آتش بس از منظر قرآن
در ابتدا، قبل از اینکه این بحث را شروع کنم، مختصری راجع به آتشبسهایی که دارد اعلام میشود و همه اینها یک موضعگیری ما بکنیم، یک موضعگیری قرآنی و بعدش ببینیم که ادامهی این بحث چیست. گرچه این بحثها به آن بحثها ارتباط دارد. من با یک بیانی از بیانات امیرالمؤمنین شروع میکنم تا بتوانم توضیح دقیقتری بدهم. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به مالک اشتر میگویند که «وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ وَلِلّهِ فِيهِ رِضًى. فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ، وَأَمْناً لِبِلاَدِكَ» به مالک اشتر میگویند صلحی که دشمن در دعوت میکند به سمت آن تو دفع نکن. عبارت دقیق است باید همهشون با همدیگر کنار همدیگر بگذارید. یک صلحی است که شما به من پیشنهاد میدهید، یک صلحی است که دشمن به شما پیشنهاد میدهد. اینها با همدیگر فرق دارند. چونکه بعضیها ندانسته فکر میکنند که ما صلح به معنای آتشبس را از طرف خودمان پیشنهاد میدهیم، اینجوری نیست. اتفاقاً دارد که در آیات قرآن این هست، در همین سوره مبارکه محمد آنجا دارد که: «فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ» شما پیشنهاد صلح ندهید. چرا؟ «وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ» به این خاطر که شما دست برتری دارید. چرا ما دست برتریم؟ «وَٱللَّهُ مَعَكُمۡ» بخاطر اینکه من با شما هستم «وَلَن يَتِرَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ» خاطر اینکه اعمال شما «موتور» نیست. شما تک نیستید، شما تنها نیستید. لذا صلح را ما پیشنهاد نمیدهیم، آتشبس را ما پیشنهاد نمیدهیم. اگر دشمن پیشنهاد داد، آن یک بحث دیگر است که حالا عرض میکنم.
ولی پیشنهاد آتشبس از طرف ما وسط درگیری (نیست). میگویند آقا شما دارید پیشنهاد آتشبس میدهید، پیشنهاد صلح میدهید. بله، از روی نقطه قدرت دشمن اگر آمد، آن یک بحث دیگر است. اینها هر کدامش یک جور است. حالا یکجور نباید راند. شما ببینید ما یک چیزی به نام صلح یا آتشبس حدیبیه در جنگ داریم، در آن ماجرای سوره فتح داریم. این خیلی وقتها به اجتماع تفسیر و تعبیر میشود. این صلح حدیبیه یا آتشبس حدیبیه. فکر میکنند پیغمبر نشستند با مشرکین. بسم الله الرحمن الرحیم. پیغمبر با مشرکین نشستند آتشبس امضا کردند. اصلاً اینجوری نبوده است. تاریخ چه میگوید؟ غلط میکند اینها را میگوید. قرآن چه میگوید؟ قرآن این را نمیگوید. تمام مواهب قضیه هم به شهادت قرآن، مال صلح حدیبیه نیست. مال بیعت رضوان است نه مال صلح حدیبیه. دقت کنید.
ماجرا را که کلاً میدانید که وقتی پیغمبر آن خواب را دیدند و تشریف بردند به حالت احرام و اینها، تشریف بردند به سمت مکه. آنجا وقتی که نمایندشان به بطن مکه رفته است پیغمبر. این خیلی مهم است که بعد از جنگ احزاب برگ بعدی که رو میشود، رفتن به سمت مکه است. خب، رفتن به سمت مکه. فکر کنید ما مثلاً با عراق جنگ داریم. بعد از اینکه آمده در یک عملیات شکست خورده است، ما راه بیفتیم برویم مثلاً کربلا. این آتشبس پشت دیوارهای مکه نوشته شده است با پیشنهاد که؟ با پیشنهاد کفار نوشته شده است. خوب، دقت کنید. پیشنهاد کفار نوشته شده، نه پیشنهاد ما. پیشنهاد پیغمبر نبوده است. پیغمبر برای مذاکرات عثمان را میفرستند. شایعه میشود که عثمان گرفتند و کشتند. در صورتیکه شایعه بوده، پیغمبر هم میدانستند شایعه است. عثمان را گرفتند ولی نکشتند. خبر که میپیچد تو سپاه اسلام، یک مقداری روحیهها تضعیف میشود. اینها هم با چوب و چماق آمده اند به بطن مکه با دشمن میخواهند (درگیر شوند). بزنند اینها را، اینها تصورشان این است که درب و داغان میشوند دیگر.
در این مورد وقتی که این شایعه میپیچد، پیغمبر یک برگ جدید رو میکند به نام بیعت رضوان. وقتی که بیعت رضوان رو میشود، انقدر اینها محکم با پیغمبر بیعت میکنند که سپاه دشمن وقتی میبیند اینها آب وضوی پیغمبر هم نمیگذارند بیفتد زمین، بدو بدو آنها میایند مذاکره بکنند، بدو بدو آنها میایند صلح کنند. دقت بکنید. این طرف پیشنهاد صلح نداده، آن طرف پیشنهاد صلح داده است. و همه آنچه که بار شده به شهادت قرآن، بار بر چی شده است؟ بیعت رضوان، نه بار بر صلح حدیبیه. قرآن اینجوری میگوید «لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ» چهار خاصیت دارد. اولینش «لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ»، دوم «فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ» آرامش بر اینها نازل شد، سوم «وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحࣰا قَرِيبࣰا» که این فتح خیبر بوده که کلاً همینجوری است. باید فتح قریب اتفاق بیفتد. اولا باید فتح مبین و قابل توضیح باشد. روشن باشد، این که کلاً هیچی از ارزشهای ما کم نشده است. خب، یک توضیحی میدهی؟ نه دیگر کم نشده دیگر. چون من میگویم. الان اینجوری نیست، باید قابل توضیح باشد. همان موقع، برای همین کسایی که اصلاً دیدند که به بطن مکه (رسیدند) و قریش و کفار مجبور شدند پیمان ببندند، فهمیدند بابا اینها آمدند تا این پشت، اگر میخواستند لابد میزدند ریشه اینها را درمیآوردند.
فکر کنید مثلاً ما بگیم که آقا منهتن کار دارم، مثلاً. برویم پشت (شهر). بعد آنها هم هیچ کاری نمیتوانند بکنند. خب، زورشان لابد یک جوری است که نمیتوانند. اصلاً پیچید آنجا. ضمن اینکه تا حالا داشتند با اینها مبارزه میکردند، حالا نشستند صلح نوشتند. پس معلوم است رسمیاند. از آن به بعد کار تمام شد دیگر. اصلاً کار نظام کفر همان جا تمام شد. فتح باید قابل توضیح باشد، نه اینکه ما پیروزیم دیگر چجوری پیروزی؟ حالا دیگر یک جوری هست دیگر تو چکار داری؟ به تو چه؟ نه، فتح باید مبین باشه. پشت فتح مبین، فتح قریب اتفاق میافتد. یعنی به سرعت فتح دیگه باید اتفاق بیافتد. و بعدشم «الفتح» اتفاق میافتد «إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ» پشتش هم این اتفاق افتاد. «وَمَغَانِمَ كَثِيرَةࣰ يَأۡخُذُونَهَا» مغانم و غنیمتهای پشت سر آن فتح قریب هم اتفاق میافتد. این چهار تا ویژگی روی صلح حدیبیه نه. روی بیعت رضوان. این نکته مهمی است.
این یک مطلب قابل دقتی است که پیشنهاد صلح از این طرف ما ندهیم. پیشنهاد صلح از آن طرف هم بله، اگر طرف بالش را باز کرد «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا» اگر بالش را باز کرد، تمام است دیگر. شما جنگ اضافه با کسی ندارید. بالش را باز کرد، معلوم شد در دستش هیچ چیزی نیست، شما هم بالت را باز کن. یعنی اگر گفت آقا، من واقعاً غلط کردم، کاری ندارم. شما نگوییدغلط کردی، غلط کردی، نه، نه، دیگر در این موارد که طرف سرکوب شده است، کاری نداریم. منتهای مراتب باز به ادامه دقت کنید که بله «فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ» که این صلح یک راحتی برای جنود است «وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ» هم و غم را کم میکند. «وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ» و اما «وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ» میفرمایند حذر داشته باش از اینکه دشمن صلح کند و پیشنهاد صلح بدهد. چرا؟ «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ» گاهی اوقات نزدیک میشود که غافلگیر کند. یعنی نزدیک نمیشود که صلح کند، نزدیک میشود غافلگیر کند. به این دقت کنید. بعد میگویند «فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» میگویند که دوراندیشی تو به کار بنداز، حسن ظنت را متهم کن، حسن ظن نداشته باش یعنی به این صورت که خب خدا را شکر، یک نفس راحت. نه، اصلاً این خبرها نیست. وقتی که خدا راجع به دشمن اینجوری میگوید که «لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلࣰّا وَلَا ذِمَّةࣰۚ» اینها هیچ ذمه و عهد و قراردادی حالیشان نیست. اصلاً میگوید «فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِۙ» میگوید با امام کفر بجنگ. چرا؟ چون ایمان ندارند. «إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ» اینا ایمان ندارند. یعنی قسم و قرارداد اینها حالیشان نیست. اگر قرارداد میبندند، نه اینکه میخواهند به قرارداد عمل بکنند، که میخواهند به قرارداد عمل نکنند اینجوری قرارداد میبندند. «رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» و حسن ظن را متهم کن.
در این زمینه از این به بعد چه کار خواهد کرد؟ این خیلی واضح است به لحاظ قرآنی. این کار را با نظام اسلامی هم کرد آنجایی که دیگر زورش نرسید. ببینید، من بارها این را عرض کردم راجع به خود جنگ احزاب هم که دیگر «إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودࣱ» آن دیگر هر چی زور داشت برداشت آورد. دیگر چرا شکست خورد؟ «فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحࣰا وَجُنُودࣰا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ» وقتی همه ذخیره خود را آورد، همه را آورد و نشد، رفت در جنگ نرم. رفت در جنگ نرم و جنگ نرم میدانید که کلاً به لحاظ تمدنی اینجور است، جنگ نرم با بحث حجاب و عفاف شروع میشود، با بحث ناموسی و این چیزها شروع میشود. به لحاظ تمدنی اصلاً بحث حضرت آدم نیست. اصلاً میگوید «يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ» از یک جایی میزند که شما اصلاً باورت نمیشود، چون میگویی مگر مساله مهمی است حجاب؟ آق «My body My choice» بدن خودم است، انتخاب کردم. این مطلب را دنیا حل کرده و فلان و اینها. فکر میکنید اینجوری است؟ چون اصلاً نمیدانید مساله تمدنی است اینجا. مساله مبارزه دشمن در این حوزه به خاطر، من یک موقع اوایل سوره نور گفتم، مبارزه دشمن در بحث حجاب کنونی به خاطر خانواده است، چون خانواده را میزند.
اگه خانواده را بزنه، عملاً آن نقطه حساس را میزند. وقتی که هر چیزی که بخواهد جلوی خانواده را بگیرد، خدا جلوی آن میگیرد. هر اقدامی که بخواهد جلوی خانواده بگیرد، خدا جلوی آن را میگیرد. یعنی از چشم چرانی گرفته است (تا کارهای بزرگتر) دربحث خانواده است اینها. مجدد این آیات بقره را نگاه کنید. این مهم است. آیه صفحه 32 را نگاه بکنید. این آیه 203-205 سوره مبارکه بقره. «بسم الله الرحمن الرحیموَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا» از میان مردم یک کسانی هستند که قولشان تو را به شگفت میآورد. یعنی چه؟ یعنی انقدر خوب صحبت میکنند و منطقی و اینها که تو میگویی که خب درست است دیگر. «وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِ» خدا را هم شاهد میگیرد بر قلب خودش. یعنی میگوید والله من جزو مصلحین هستم. اگر میبینید شیطان میگوید «وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ ٱلنَّـٰصِحِينَ.» قسم میخورد شیطان، میگفت من خیرخواه هستم.
فکر نکنید یک آدم سیبیل دررفته می آید میگوید من شر شما را می خواهم و شما باید انجام بدهید. معلوم است اینطور نیست. یک سری خل و چل دشمنان اهل و بیت و انبیاء، یک سری خل و چلتر از خودشان نشان میدهند. به نظر من این خودش یک توطئه است. وقتیکه دشمن اهل بیت خل و چلند و یک جنین آدمهایی هستند، دیگر چیزی برای انبیاء نمیماند. در مغالطات به این میگویند مغالطه پهلوان پنبه. شما یک پهلوان پنبه خل و چل را گذاشتی جلو که فقط زور دارد. باید منطق داشته باشند، در روایات، حتی در قرامن رگو ریشه اشت هست که فرعون بسیار آدم فوق العاده ای بوده است. من الان از فرعون تعریف کنم شما با او عکس سلفی میگیرید. در این حد است. یک آدم بسیار خوش اخلاق، بسیار سفره دار، بسیار حکیم، این در مقابل حضرت موسی بوده است نه فکر بکنید یک آدم (خل). همه حاضر بودید بروید با او سلفی بگیرید و در اتاقتان بزنید من و فرعون یکهویی.
یک چنین آدمهایی بودند. در مقابل ائمه هم یک چنین آدمهایی بودند. مامون کم شخصیتی است؟ هارون کم شخصیتی است؟ اینها را فکر نکنید اینها آدمهای ضایعی بودند و از اول معلوم بوده است که (چکاره اند). منافقین هم همینند. وقتی که قران دارد منافقین را در سوره منافقون توصیف میکند که «وَإِن يَقُولُواْ تَسۡمَعۡ لِقَوۡلِهِمۡ» حرف میزنند حرفهای شنیدنی میزنند. حرفهایی میزنند که درست است دیگر. این منطق، منطق اشتباهی نیست.
اینها «وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِ» بر قلب خودشان شاهد هم میگیرند خدارا، که به خدا من خیرخواه شما هستم. «وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ» در صورتی که لدودترین و لجوجترین دشمنان همینهایند. اینها کار دستشان بیافتد چیکار میکنند؟ کار دستشان بیفتد، میافتند به جان خانواده. «وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ» یعنی تمام تلاشش را میکند در این قضیه «لِيُفۡسِدَ فِيهَا» فساد میکند «وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ» حرث هم به معنای کشته است و هم به معنای زن. رو خراب کند، خانواده را از این طریق خراب کند، نسل رو خراب کند. «وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ.» برای همین است هر جایی که پای زدن خانواده میاید وسط، حالا در این آیات نور هم همین است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ» بحث بیت را مطرح میکنند، پای خانواده وسط سفت میایستد سر این قصه. شما بگویید بحث دوست دختر دوست پسر میزند. میگوید «مُحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِيٓ أَخۡدَانࣲۗ» دوست پسر خیر. بگویی دوست دختر میگوید «مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتࣲ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانࣲ» دوست دختر خیر.
چشم چرانی، ببینید بحثهای چشم چرانی را شما بروید ببینید که اصلاً مبحث خانواده هست، اصلاً که «قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ»، «وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ» همه را داردهول میدهد از همه جهت در کانال خانواده. این خاصیت قرآن و شیوه قرآن است. لذا یکی از کارهای جدیای که از این به بعد با سوریه و لبنان و غزه و اینها خواهد کرد، یا این که این صلح پایدار نمیماند یا یک کار جدیای که داریم همین الان امضا میدهم. اینها شروع میکنند یه کارهای اقتصادی شدید در آنجا ایجاد کردن. یعنی شروع میکنند در حقیقت پروژههای عمرانی اینها و و و همهی اینها. نه صنایع پایه، نه پل و فلان از این چیزهایی که رونما باشد، چشم نواز باشد نه کار پایه و آنها نمیکند. هیچ موقع آنها چیزی نمیدهند به کسی، شیاطین چیزی به کسی نمیبخشند. یه سری از این کارها میکنند در کنارش یک توسعه فرهنگی ایجاد خواهد کرد.
این که میگویند «وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» مربوط به همین میشود. توسعههای فرهنگیش همراه با امور جنسی و سکسی و کازینو و کاباره و فلان و اینها فراوان ایجاد خواهد کرد، این کار را. ایجاد خواهد کرد و در چشم مردم اول مقاومت را خواهد شکست. مقاومت را میشکند. من چون قبلاً گفتم، عرض نمیکنم در بحث دفاع موزاییکی. این نکتهای که اگر جوان را بتواند از آن حالت ارزشمند خارج بکند، کارش را انجام میدهد. چون نیروی جوان که در خانواده شکل میگیرد، آن «رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ» که آن نورانیتی که قرار است بیاید و کار انجام دهند و بشود دور و بری پیغمبر که بتواند کار بکند، آن را از کار میاندازد. این کار را میکند و باید این کار را بکند. دشمن باید این کار را از کار میاندازد. بعد این جمله را به لحاظ از داخل لبنان در خواهد آورد، این هزینههایی که دادید، هزینه مقاومت به سید بود. بیخود هزینه دادید. این را حتما در خواهد آورد و این چیز واضحی است. یعنی مثل روز روشن است که این اتفاق میافتد. دشمن، دشمن است. این را باید بدانیم. بله، اگر صلح پیشنهاد داد، اینجوری، ولی تا این حد هم «وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» همین الان شما میبینید کاری که در شیخنشینها کرده همین نکته است دیگر. به همین شیوهها دارد واقعاً جامعه عربستان و جامعه چه و فلان و شیخنشینها را عاشق خودش کرده است آمریکا. فکر میکنید صنایع پایه میدهد؟ نخیر، همین چیزها را میدهد بهشان و لذا شما یک عربستانیهایی پیدا میکنید که این عربستان حواسش به قنّه (؟ 25:25) «فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ» است. به قول حوثی گفته بود حواستان را دادید به قنّه آنها «فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ». که «لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضࣲۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ» هرکس تولی آنها را بکند از آنهاست. لذا تو مسلمان نیستی، تو خود اسرائیلی هستی. بحث ساخت و پاخت با اسرائیل نیتس، تو خودت اسرائیلی هستی. «إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ».
للذا این یک نکته کلی راجع به بحث آتشبس است و نکته بعدی هم این است که ببینید روایت فاتحانه داشتن خیلی فرق دارد تا روایت ذلیلانه داشتن. ببینید در همین ماجرای آتشبس حدیبیه با اینکه صورت ظاهریش در حقیقت خیلی جالب نبود، صورت ظاهری این متن، متن این بود که «بسمک اللهم» (؟ 26:25) باید باشد «بسم الله الرحمن الرحیم» را بردار. «محمد رسول الله» یعنی چه؟ ما اگر قبول داشتیم تو رسول خدایی که همه محمد ابن عبدالله را خط میزدند. صورت ظاهر. ولی روایت قرآن یک روایت فاتحانه است. از این روایت دست اول خیلی مهم است.
الان واقعاً دشمن در مساله غزه شکست خورده است. واقعاً شکست خورده است. درست است غزه خراب شده، ولی هر آنچه که گفته بود، نشد. چه کسی؟ بزرگترین ارتش دنیا با یک گروه سنوار محمد ضیف و فلان و اینها داشت مبارزه میکرد. با یک گروهکی داشت مبارزه میکرد که. همیشه این را دقت کنید. در جریان حضرت صالح حتماً شنیدید این ملائی وجود داشتند «وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» نه تا گروهک رسانهای و کانالدار بودند، گروهک داشتند که اینها روزنامهدار و اینها بودند، «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ»
رهط میدانید به گروههای کوچیک میگن به قبیلههای بزرگ نمیگویند. «وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» اینها نه تا گروه داشتند که این گروهکها داشتند عملیات میکردند. ببینید ملاء نمیتواند، دارد میرود داخل باستی هیلز «أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةࣰ تَعۡبَثُونَ» در نقاط مرتفع لواسانات ویلا سازی میکردند «وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ» میرفتند یک چیزایی میساختند برایشان. همه این کار را میکردند؟خب، همه بخورند، اشکال ندارد. نه، این میخورد. خب، بقیه چه کار بکنند؟ برای همین دارد «وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ» به بقیه سخت میگرفتند. به ضعیف سخت میگرفتند.
چجوری میشود به ضعیف سخت گرفت؟ باید «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» باشد که او خباثت او را توجیه کند برای این طبقه ضعیف که عدالت اصلا عدالت بازار همین است. در آن یک سری ملاء تولید میشود، یک سری ضعیف تولید میشود، خاصیت دنیا همین است. انقدر فلسفه چیدن برای این قضیه که ضعیف باید له شود در این گردونهها اینجوری است. برایش رشته دانشگاهی داریم. در (دانشگاه) شریف تئوری دارد، همه اینها را داریم. که اینها را میسازد؟ همون ملاء این «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» را میسازد، این نه گروهک و روزنامهها و فلان و اینها را میسازد که بتواند سختگیری بکند به نوع قابل فهم «وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ» بتواند این کار را بکند.
روایت کردن، روایت دست اول دادن، این مهمترین کار است. من به آقای جبلی اخیراً، یک جلسهای با ایشان داشتم، بهشان گفتم البته ایشان هم واقعاً یک درد و دلی را با من کرد. بهش گفتم آقا در این جریان مهسا امینی، سه روز آخه با این همه روایت که شما روایت نکردید اصلاً انگار. گفت دست رو دلم نگذار. سه روز داشتم از نیروی انتظامی التماس میکردم این تصویر را به من بدهید تا من روایت کنم. من نمیدانستم این را. ایشان به من گفت که سه روز داشتم التماس میکردم به نیروی انتظامی. بابا تصویر داری به من بده، من روایت کنم. بعد ایشان خودش هم گفت، گفت ببینید هک پمپ بنزینها را، چون من اول روایت کردم، دیگه هیچی، هیچکس روایت نکرد.
روایت دست اول، سریع، حکیمانه، فاتحانه. نه اینکه بگویی بیا غزه هم که خراب شد. آن هم که فلان شد. خب این میشود حرف اول. در صورتی که واقعاً فاتحانه است. یعنی آن اسرائیلی که، آن رژیمی که شش روز کل اعراب را باهم دوام نمیتوانستند بیاورند جلو اینها. اول هفت اکتبر خود نتانیاهو گفته است باید حماس کلاً از بین برود. این چی چی بشود. آن خلاء سلاح بشود. همه اینها آزاد بشوند. همه اش نشود. خب این فتح است دیگر. این یک فتحی است واقعاً. این را باید روایت کرد. من نمیبینم خیلی روایتش را اینور و آنور که آدمها قلم به دست بگیرند، روایت فاتحانه بنویسند از این. شما میبینید از احد شکست خورده روایت فاتحانه در میآورد قرآن. شکست را، وسایلش را میگوید ها. حتی « حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم فلان، ولی روایت فاتحانه میکند ازش. پس این دو تا نکته که من کدش را به شما دادم، ببینم شما چه کار میکنید دیگر؟ آقا بنشینید بنویسید. قاعوت که در دهانت که نیست. خب بنویسدر اینور و آنور. روایت فاتحانه از مسئلهی غزه. یک. دو، تذکر به این نکته که آقا اگر دارد یک پدیدهای به نام آتشبس اتفاق میافتد، پشت سرش هزار تا اتفاق بد میتواند بیفتد. حواسمان را به آن جمع کنیم.
جواب سوال در مورد 7 اکتبر: اولاً میدانید که شرایط یک جوری بود که توطئهای ریخته بودند حماس را از بین ببرند. اگر این کار را نمیکرد، این حمله را نمیکرد، خودش موجودیتش به خطر میافتاد. خب. لذا این حرکت پیشدستانه در حقیقت برای حفظ موجودیت غزه بود، حفظ موجودیت حماس بود. لذا این کار را کردند، بدون هماهنگی هم کردند. کار خوبی هم کردند. یعنی هیچکس در جریان نبود. مسئولین ما هم در جریان نبودند، خدا را شکر. چون اگر در جریان بودند معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد. هیچکس در جریان نبود. همه دور خوردند. اینها داشت موجودیتش را سر یک قضیه از بین میرفت و این کار را کردند و بسیار هم کار (خوبی بود). ضمن اینکه بابا کلاً تو غاصبی. که حرکت پیشدستانه نیست. کلاً تو غاصبی. من میخواهم تو را بیندازم بیرون. اینکه حالا مدت یک هفتاد سالی هست من آمدهام اینجا جاگیر شدهام که از اصل غصب که چیزی را کم نمیکند که. به نظرم میآید که اقدام، اقدام درستی است. اقدام از سر مقاومت و استقامت است و حالا زمانی است که باید فاتحانه روایت کرد این را. و البته من با بر و بچههای لبنان هم، چون حالا ارتباط داریم، آنها یک سری از جماعتی که ایران درس خواندهاند، همین بحثهای ما را دنبال میکنند، بدجور هم دنبال میکنند. شما در جلسهی فلان تاریخ، فلان، فلان چیز، در فلان چیز (را گفتید). اینها چهجوری گوش میدهند؟ اتفاقاً چون سؤال میکردند، میگفتم مراقب این باشید، مراقب این داستان باشید و جامعهی لبنان را پُر کنید از این تحلیل که با شما اگر یکهویی وارد سر دوستی بشوند، اولاً کارهای روبنایی زیادی میکنند. به لحاظ فرهنگی هم کاملاً شروع میکنند به کار کردن و مقاومت جریان حزبالله را خواهند شکست و کاری خواهند کرد که همه تقصیرها از این به بعد بیفتد گردن مقاومت که ببین ما چه غلط زیادی داشتیم کردیم که مقاومت کردیم. همه تقصیرها زیر سر سید حسن بود و حالا به عنوان یک اسطوره نگهاش میداریم.یک اسطورهای مثلاً.
و این چیزا دارد اتفاق میافتد. شما ببینید شستوشوی پهلوی الان دارد اتفاق میافتد و من تعجب میکنم. مثلاً چه حرفهایی، چه چیزهایی، چه کلیپهایی. این چرا؟ چون شما تاریخ را روایت نمیکنید. چون روایت نمیکنیم، الان مثلاً پهلویشویی هم خودش یک کاری شده است. الان بعضیها میکنند این کارها. آدم باورش نمیشود.
پاسخ به یک سوال: خب ببینید اینها دیگه از آن صلحهای خفتبار است. ببینید یک سری صلح ما داریم که این صلحها دیگر فتح نیست ماجرایش. در حکمیت همین است. در جریان امام حسن همین است. خب عملاً گذاشتند روی دست حضرت یک همچین چیزی را.همانهایی که گذاشتند تو دست حضرت، من عرض کردم بارها، شما همین حکمیت را در نهجالبلاغه ببینید، نه تو کتابهای تاریخی. حضرت کاملاً واضح است راضی نیستند. هی میگویند بابا این قرآن اینطوری نیست. این ورق قرآن است. بعدش هم حالا حکمیت را میخواهید بگذارید؟ ببینید امیرالمؤمنین میگوید اگر به من است، من میگویم ابنعباس را بفرستید. همه پایشان را در یک کفش میکنند که نه، ابنعباس چون مثل تو فکر میکند و فلان و اینها برود کار را در نمیآورد. ما باید ظریف را بفرستیم. یک آدم تحصیلکرده.
میدانید که ابوموسی اشعری و اینها یمنی بودند. چون یمنی بودن هم به شدت (تحصیل کرده بودند) یک سلحشوری در آنها بود در یمنیها. یمنیها چون مسلمان شدهی دست امیرالمؤمنین بودند. قبایل حمدان و مزحج و اشعریها و اشتریها و نخعیها و (37:00؟) اینها کلاً یک داستان یمنی دارند. برای همین الان مقاومت میکنند اینجوری. چونکه امیرالمؤمنین را دیدند، با امیرالمؤمنین مسلمان شدهاند، یک موجودات فوقالعادهای هستند. از آن طرف هم داخلشان یک موجودات فوقالعاده ضایع دارند کلاً. ابوموسی اشعری به دلیل اینکه خیلی آدم حکیمی بوده و اهل فوت و فن این کارها بوده است، اینها میگویند ما ابوموسی را میفرستیم. بعد نظرات همین مدلی داشته است دیگر. حضرت دارند در نهجالبلاغه میگویند که حواستان باشد که را میفرستید ها. بعداً کسی دبه نکند. کسی را میفرستد، میگوید «إنها فتنه» میگوید جنگ فتنه است «فقطّعوا أوتارکم، و شیموا سیوفکم» کسی که میگوید باید سلاح زمین بگذاریم، کسی که دارد اینجوری میگوید، بعداً اگر رفت یک جوری کار را درآورد، بعداً نگویید که تو بیا جمعش کن. بعدش هم دقیقاً همینجوری میشود. آن هم میرود همینجوری اینجوری در میآورد و بعد همه میگویند که تو برای چی اصلاً حکمیت را قبول کردی؟ اصلاً بعد از این جریان مبارزه با معاویه کلاً میپیچد همدیگر. به خاطر اینکه حکمیت بوده است. بعداً نهروانیها از آن طرف توطئه میکنند. بعد اصلاً دیگر خسته میشوند همه. چون نتیجه نمیگیرند.
نهروان هم میدانید که حضرت اصلاً قرار نبود بروند نهروان. اصلاً نمیخواستند بروند نهروان. اصلاً نمیخواستند بجنگند. اینها یک عده در کاسه میگذارند. حتی جنگ میگذارند در کاسه. بعدش میگویند آقا چرا اینجوری شد؟ کسی که پا به پای ولیاش نمیرود، همینجوری میشود. میگویند، چون نهروانیها، در کوفه بودند، آقا الان خطرناک است دیگر. کوفه به هم ریخته است. برویم نهروان. حضرت گفتند برویم با معاویه بجنگیم. نه نه نه، بریم نهروان. بعدش هم میگویند نهروان تمام شد، برویم دیگر. حالا آمدیم دم خانهی زندگیمان دیگر. کی بلند میشود برود تو غار؟ با ایران رادیاتور.
من میخواهم بگویم که گاهی اوقات یک چیزی به نام جام زهر هم تولید میشود. این هم هست. این آنجایی است که عملاً معلوم است ولی میخواهد کار دیگری بکند یک عده میخواهند کار دیگری بکنند. این یک چیزی است. آنجا جایی است که بعضیها افتخار میکنند به صلح امام مجتبی، افتخار برای امام مجتبی است، نه افتخار برای تو. فرض میکنی حضرت فریاد کشیدند که آقا شما جنگ با معاویه را الان انتخاب میکنید یا ماندن با ذلت را؟ دارد که «فناداه النّاس من کلّ جانب: البقیه، البقیه» ماندن با ذلت. همه از در و دیوار، همه روزنامهها میزنند ماندن ذلت را تیترشان. این که لطفی ندارد. این امام مجتبی است که هنر نشان دادند اسلام را نگه داشتهاند. یا به هر جهت در حکمیت نگه داشتند به هر جهت این فضا را. که اینجا غصهی مولا است. یعنی فرض کنید حضرت دیگر دارد میزند به صورت خودش بالای منبر. خب معلوم است نمیخواهد دیگر. یعنی محاسنش را حضرت میگیرد، در نهجالبلاغه هست دیگر. «ثمّ ضرب يده على لحيته الشريفة فأطال البكاء» میزند به صورتش، بلند بلند گریه میکند. چه کسی؟ امیرالمؤمنینی که عالم کمرش را نمیتواند خم کند، کمرش خم میشود.
یعنی این چیزا را روی دست ولی گذاشتن. حکمیت را میگذارند. بعداً تا زنده است باید تاوان حکمیت را بدهد که خودش قبول ندارد. اینجاست که ما اساساً یک سری آدم لازم داریم. آن موقع هم عرض کردم، اینی که حضرت لوط میگوید: « أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنࣲ شَدِيدࣲ» کاش من رکن داشتم. کاش من آدم داشتم. میدانید حضرت لوط آدم نداشت. آدمی که کار دارد. برای همین ناموفقترین انبیاء الهی حضرت لوط است «غَيۡرَ بَيۡتࣲ مِّنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ» هیچکس بهش ایمان نمیآورد. چهل سال نتیجه چهل سال پیغمبری، هیچی نیست. نمیخواهم بگویم پیغمبر ناموفق است، ولی شما وقتی آدم نداری که کار را در بیاورد از آب، بالاخره پیغمبر باید حمزهی سیدالشهدا را داشته باشد. ابوطالب را باید داشته باشد. باید امیرالمؤمنین را داشته باشد. اصلاً در همان سفر یمن را درآورد. حضرت درآورد. وگرنه قبلش پیامبر فرستاده بودند کسانی را به یمن. رفته بودند گند زده بودند به یمن. وقتی حضرت را فرستادند،ر د دو سه سفر فرستادند که آن قضیهی غدیر میدانید که در حج نبودند حضرت. خودشان را رساندند از یمن به منطقهی غدیر. از یمن آمدند که همان سال دهم و اینها. خب یک همچین کسانی کار را در میآوردند. بابا آقا حاج قاسم میخواهد، امیرالمؤمنین مالک اشتر میخواهد، آدم میخواهد، ببیند آدم کار در بیاورد لازم دارد. وگرنه لوط نداشت. هیچی. چهل سال پیغمبر شد هیچی. زنش بهش ایمان نمیآورد. فقط دو تا دختر دارد بهش ایمان میآورند. آن هم فکر کنم ول میکرد، همینجوری ایمان میآوردند. یعنی شد خودش، علی ماند و حوضش دیگه. همین. چرا؟ چون میگوید: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ» من کاش رکن داشتم. کاش آدم داشتم. کاش آدم کار دربیار داشتم. این مهم است.
بله، رکنی داشته باشی که کار را در بیاورد. رکن داشته باشد، کار را در بیاورد. اصلاً نمیرود به این سمت و طرف پیشنهاد صلح بدهد. بله، میگذارد در سرش بیاید پیشنهاد صلح بدهد، اینجوری. ولی بله، رکن نداشته باشی، همین عبیدالله بن عباس، برادر ابنعباس، فرماندهی لشکر حسابی هستند اینها. خود ابنعباس شما نگاه بکنید در نهجالبلاغه نامههایی که حضرت به او مینویسند. ابنعباس خیلی فوقالعاده است. آدم فوقالعادهای است. برای حضرت هم فامیل است، هم فوقالعاده است ابنعباس. میگوید مذاکرات حکمیت را بروید ببینید چهجوری سر تهش را میکنند دیگر. میگویند: «لا أَبَالِكَ» بی پدر. تو یک جوری «حدَرْتَ إِلَى اءَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ اءَبِيكَ» که یک جوری داری بیتالمال را میخوری انگار مال بابایت را میخوری؟ تو بهتر از این بودی. چرا اینجوری شدی؟ معلوم است ابنعباس را میگذاشت در پست، یکهو میبینی ا؟ میلیارد دارد رد میشود، خب خودش هم برمیدارد میخورد. این چرا اینجوری شدی؟ تو که اینجوری نبودی.
این قثم، قثم ابنعباس با پسرعمویشان که دو تا نامه در نهجالبلاغه به قثم است. نگاه بکنید. نامهی نمیدانم بیست و شش، بیست و هفت و سی و سه نامه به قثم است. این عامل حضرت است در مکه. امیرالحاج حضرت است. میدانید که امیرالحاج خیلی کولاک است. یعنی خیلی باید اعتماد باشد تا یک نفر را بگذارند امیرالحاج. ایشان امیرالحاج است. معاویه برای اینکه معارضه کند با امیرالمؤمنین یک امیرالحاج میگذارد به نام یزید بن شَجَره. آدم فوقالعادهای هم هست. هم عارف است هم عالم. این را هم بدانید در دستگاههای آنوری هم عارف، عالم، مرجع تقلید هم دارند آنهاوریها. خب آنها هم مرجع تقلید دارند. دستگاه آنها هم یک دستگاه حسابی است. همین قثم میرود روی منبر میگوید آقا یک ارتشی دارد میآید میخواهد بزند ستارهی خلیج فارس را درب و داغان کند، 70 درصد پمپ بنزینها هم از بین میرود. حالا شما بفرمایید چه کار کنیم؟ همه اینجورینگاه میکنند. سکوت کردید و من فهمیدم منظورتان چیست. همان که من فکر میکنم. از منبر آمد پایین. شما خوبی؟ که گفته است؟ چرا حرف میزنی تو دهنمان؟ که گفته ما ترسیدیم؟ نه، ترسیدید دیگر. همین قثم به باد داد مطلب را.یعنی نگاه کنید رُکن شدیدی که کار را در میآورد. نه رُکن شهیدی که اسمش رفته تو سایت رُکن شدید دات کام رفته ثبت نام کرده است.
یک نکته ایی من بارها عرض کردم. ما یک چیزی داریم به نام شیعهی معارفی، یک چیزی داریم به نام شیعهی کادری. اصلاً شیعه معنیاش کادری بوده است. یعنی کسانی که کارهای امیرالمؤمنین را در میآوردند از آب، اسمشان شیعه بوده است. از زمان امام مجتبی شیعهی معارفی درست شده است. چون حوصلهی هزینه دادن نداشتند، گفتند خب یک سلسله از معارف را میکنیم شیعه الان. این را کردند، بعد همینجور ادامه پیدا کرد. الان ما شیعه معارفی هستیم اصلا. یعنی الان ما میگوییم شیعه یعنی سرمان را بالا میگیریم بدون خجالت شیعه. درصورتیکه شیعه کادری بوده است، کادر داشته است. خب معلوم بود شیعه است یعنی کار دربیار بوده است. برای همین در زمان امام رضا علیهالسلام اینها چیز بودند دیگر، همان گروهی که شصت روز رفتند در خانهی حضرت، هی میگفتند که هستید؟ میگفتند ما ما شیعه امیرالمومنینیم. راهشان نمیدادند. بعداً روز شصتم گفتند که آقا ما دشمن شاد شدیم. به خادم میگفتند بدو برو بگو ما داریم برمیگردیم آقا. داغان شدیم. شصت روز است آمدهایم. میروند حضرت یک کدی به اینها میدهند، گفتند اینها میگویند شیعهاند. اگر میگفتند محبند من راهشان را میدامدند. بعد اینها کد را میگیرند، میگویند بابا ما محبیم. بعد میآیند و تحویلشان میگیرند. میگویند دیگر نگویید ما شیعه ایم. شیعه مقداد بود، ابوذر بود سلمان بود «الذین لم یخالفوا شیئاً من أوامره» یک امر علی را نمیگذاشتند زمین بیفتد. آنها شیعه بودند شما محبید. بگویید ما محبیم، ادعا نکنید من شیعهام.
شیعه هزینه میدهد، شیعه کادری است. لذا همین کسانی که تو غزه و یمن هستند، شما بهشان میگویید زیدی و سنی، این شیعه است. آنی که در حقیقت با مرکز استان فارس نسبت پیدا کرده با آن مرجع و با انگلیس دارد میسازد، آن اصلاً شیعه نیست. ولو اینکه قمه بزند، اصلاً خودش را نصف کند، اصلاً شیعه نیست. آن انگلیسی است، آن اسرائیلی است، آن آمریکایی است. اصلاً یهودی است: « وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ » تو که داری با او میسازی، آن جایی که اسم حضرت حجت را به سینه میکوبد و میگوید به آمریکا فحش نده که یک حرف قرآنی است که میگوید «وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعۡسࣰا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ» تعس یعنی مرگ. در قرآن میگوید مرگ بر آمریکا. میگوید تو نگی ها! خب تو آمریکایی هستی. پس الکی نگو من مهدوی هستم. من طرفدار حضرت حجت هستم. تو هیچی نیستی. تو طرفدار حضرت حجت نیستی. تو آمریکایی هستی. تو معارفی طرفدار حضرت هستی. به اینها میگویند شیعهی معارفی. به این میگویند شیعهی معارفی.
جرأت هم نمیکنیم این حرفها را بزنیم. فکر میکنند ما الآن مخالفیم. در صورتی که نکته این است که همان دوقطبی کاذب را به دوقطبیهای واقعی تبدیل کردن حرف قرآن است. شما آیهی پایانی سورهی فتح را و همینجا هم همین نکته را باید قاعدتاً در همین سورهی نور که چرا آن «اللَّهِ» را میاندازد در بحث «بُيُوتٍ» و میاندازد داحلش. «رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ» هم در میآورد که در مقابلش کفار را مطرح میکند، به خاطر همین داستان است. دوقطبی اصولگرا، اصلاحطلب، اعتدالی و اصولگرا، دوقطبی کاذب است یا بازی است یا کلاشبازی است یا بحث دوقطبی نیست. یک سری نحوهی ادارهی حکومت است. هر کسی یک چیزی رسیده است. دوقطبی واقعی این است «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» این دوقطبی واقعی است. اگر این در این دوقطبی بودی واقعیت دارد دوقطبی. وگرنه بقیهاش الکی است. مثل این میماند که من الان بگویم الان مسجد را تقسیم میکنم به کسانی که سمت راستند و آنهایی که سمت چپند. این الکی است. الان بگویم مسجد را تقسیم میکنم به خانمها و آقایان. مابهازا دارد. ولی این چه مابهازایی دارد؟ این نکتهای که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» کفار بوداییها نیستند. ما به لحاظ معارفی داریم در یک منجلابی رفته ایم در تعاریف اینها. فکر میکنیم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» یعنی الان بودایی در تایلند مثلاً. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» یعنی ایرانیها. اصلاً این نیست. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» یعنی امام کفر. یعنی آمریکا و اسرائیل. سگ هار آمریکا و اسرائیل. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» یعنی هر کسی که در مقابل این قضیه جبههی مقابل درست کرده است. اینها «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» هستند.
اگر یک نفر تو جبههی خودش را جا بکند، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» نیست، اصلاً جزو این جبهه نیست. جزو آن جبهه است. اسمش را قرآن میگذارد، منافق. میگذارد «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ». بعدش هم سورهی فتح را… حالا پخش میشود در تلویزیون سورهی فتح ما. قرار است پخش بشود از امروز یا فردا، بعد از سمت خدا. که نشستم اینها را توضیح دادم. بیست جلسه نشستم، توضیح دادم در رابطه با این. البته به این صراحت طبیعتاً نمیتوانم توضیح بدهم. بعد منافقباهاش تعارف ندارد که. ماها الکی فکر کردیم خب بیایید با هم رفیق بشویم دیگر، روی هم را ببوسیم و اینها. بابا اینجوری نیست خب. خدا نخواسته این کار را بکند. اتفاقاً حوادث «سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ» را به وجود میآورد. یکی از خاصیتش این است. مثل احزابی را پیش میآورد که بگوید « وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضࣱ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورࣰا ». ببین تیتر روزنامههایش را نگاه کن، ببین 88 چه زده است. ببین 401 چه زده است. اینها را ببین. میخواهم این طرف ببینید که این میگوید فریب است.
بسیاری از این سلبریتیهایی که داشتند برای تلویزیون سریال میساختند، پیشنهاد کرده بودند ما دو برداشت انجام بدهیم. برداشت اول با حجاب برداشت دوم، بیحجاب برای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی. این واقعیت دارد ها. یعنی فکر میکردند بوی کباب است نمیدانستند دارند خر داغ میکنند. این اوضاع و احوال است. بفهم دیگر این چه دارد میگوید. این میگوید از آنور: « ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ» اینها کسانی که میگویند: «وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنࣰا وَتَسۡلِيمࣰا ». برای چه قرآن اینها را میگوید؟ که نشان بدهد خطها جدا است. ما قرار نیست تصفیه سازی بکنیم ولی حوادث این کار را میکند. این کار را انجام میدهد. همین سورهی فتح همین است. وقتی که میگویند آقا کی بود کی بود؟ من نبودم اصلاً. اصلاً بیخیال، فلان و اینها. چه بیخیال؟ غلط میکنی دنبال من بیایی دیگر. میگویند آقا ول کن دیگر. «ذَرُونَا نَتَّبِعۡكُمۡ» پیغمبر میگوید ابدا. ابدا قرار نیست شما دنبال ما راه بیفتید. آنجا ایستادهای، نشستهای آنجایی که ما داشتیم «يَا قَدُّوس» میگفتیم، تو داشتی تو روزنامه ات این را مینوشتی. حالا الان کاریت نداریم ولی دیگر خط را به هم نزن. ماستمالی نکن قضیه را. پیغمبر نمیگذارد ماستمالی بشود داستان. آنجایی که جریان منافقین ماستمالی میشود، آن موقع هیچی. ببینید منافقین میآیند سر کار، کار میگیرند. کار را دست میگیرند. هیچی دیگر اصلاً کسی هم نمیفهمد. این که امیرالمؤمنین میگویند که خب اینها چی بوده؟ اینها بالاخره این همه بحث منافقین در انتهای قرآن باید یکهویی تمام میشوند؟ چی میشوند اینها؟ اینها کجا میروند؟ چه داستانی برای اینها به وجود میآید؟ خب معلوم است رفته اند سر کار دیگر. پستها را گرفته اند. این خلاصه ببخشید طولانی شد.
ادامه تفسیر آیات سوره مبارکه نور
در این آیات سورهی مبارکهی نور که داشتیم عرض میکردیم، به امتداد همین بحثی که داشتیم، دقت کنید. ببینید نور من عرض کردم شما میخواهید بگویید که نور اهل بیت است و نورانیتی است که از اهل البیت میآید. این هم یک ویژگی است که نور و هر فیضی باید از آن بالا بیاید پایین. برای همین «نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ» یعنی نور بر نور و نور بر نور میآید تا پایین برسد. این خاصیت هر فیضی است که از آن بالا در بالاترین نقطه باید بیاید و حتماً این فیض در محمد و آل محمد است و در قرآن است. برای همین است که حتی اسم قرآن، یکی از اسماء قرآن در قرآن، نور است. «وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ نُورࣰا» نور و نورانیت آن هم از اسم بالاترین اسم صادر میشود، نورانیت قرآن. شما ببینید این آیه را شنیدهاید دیگر. من چون بارها عرض کردم… « قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيࣰّا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ». چه بگویی«اللَّه» چه بگویی «الرَّحْمَٰن»، میدانید که «اللَّه» اسم معادل «الرَّحْمَٰن» است. برای همین است که ثبت اجازه نمیدهند کسی اسم بچهاش را «الرَّحْمَٰن» بگذارد. مثل این است که کسی اسم بچه را بگذارد «اللَّه». «عَبْدُ الرَّحْمَٰنِ» میتواند بگذارد، «الرَّحِيم» میتواند، «الرَّحْمَٰن» نمیتواند بگذارد. چون معادل «اللَّه» است «الرَّحْمَٰن».
حالا معلم قرآن کیست؟ اسم «الرَّحْمَٰن». « الرَّحْمَٰن* عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ » یعنی از بالاترین نقطه تعلیم قرآن دارد انجام میشود. یعنی قرآن اینجوری است که در آنجاست که این نور با نور پیغمبر و آل پیغمبر همسان است. آنجا اتحاد با همدیگر دارند. از آنجاست که تفصیل انجام میشود و میآید پایین. این بحث مفصل دارد. برای همین است در این آیهی معروف سورهی مبارکهی احزاب که شنیدهاید که… حالا من توضیح میدهم صلوات نفرستید. بعدش صلوات بفرستید. حالا در دلت صلوات بفرست. بعضیها اصلاً حواسشان نیست چه میخوانیم. چون هی صلوات میفرستند، فکر میکنند توصیه به صلوات است این آیه. نه آیه را دقت کنید، یعنی قله را دقت کنید. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» یعنی اینها آن باران را میریزند رو که؟ روی نبی. چون در قله قرار گرفته است. ما باید چه کار بکنیم؟ ما باید خودمان را برسانیم به دامنه. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» شما باید تسلیم بشوی، بیایی خودت را برسانی به دامنه که از آنجا وقتی که شروع شد، آمد پایین، برسد به تو. برای همین مهمترین دعا صلوات است. گفتند دعای مستجاب است. چرا؟ با اینکه دعا برای خودت نیست که. دعا برای محمد و آل محمد، چه ربطی به تو دارد؟ به خاطر اینکه اگر رو قله چیزی بریزد، تو خودت را برسانی به دامنه، تسلیم بشوی در دامنه، اگر اینجوری بریزد روی تو هم میریزد. حالا به تناسب اندازه و ظرفیت. حالا صلوات میفرستید. « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»
این هر چیزی است. برای همین سکینه الهی هم همینجوری است. آرامش هم همینجوری است. مثلاً شما نگاه بکنید وقتی قرآن توی همین سورهی مبارکهی فتح دارد سکینه را توضیح میدهد، میگوید این سکینه میآید. «إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ » یعنی اول رسول، بعد مؤمنین. آرامش اول رسول، بعد مومنین. هر چی، اول رسول، بعد مؤمنین. توکل اول رسول، بعد مؤمنین. نعمت اول رسول، بعد مؤمنین. یعنی هر چی. لذا باید خودش را به دامنهی تسلیم برساند. باید اینجوری تسلیم بشود تا بریزد رویش. این را دقت کنید. اگر تسلیم نشود، نمیریزد رویش؟ چرا چپه میریزد رویش؟ چپه چهجوری است؟ شما این کاسه را درست بگیری زیر باران، آب میرود داخلش. برعکس بگیری زیر باران، باران میخورد، آب نمیرود داخلش. برای همین قرآن دارد این نکته را،این دو تا آیه را ماندهاند چهجوری جمع بکنند؟ جمعش خیلی راحت اینجوری است. ما در آیات سورهی مبارکهی شورا داریم «يَسۡتَغۡفِرُونَ لِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ» ملائکه برای همه اهل زمین استغفار میکنند. در سورهی غافر داریم: «يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» ملائکه برای مؤمنین استغفار میکنند. جمعش به چیست؟ خب آن دارد میریزد. این نمیتواند بگیرد. این کاسه چپه است نمیگیرد. کاسههای درست میگیرد، کاسهی برعکس نمیگیرد. لذا استغفار او (نمیگیرد). آقا اینجا پُر نت است. درست است. شما میگیری؟ بستگی دارد به فرکانس، همفرکانس را میگیری، نشد نمیگیری. اینجا پُر نت، پُر همه چیز است، موج و اینها.میتوانید کانال تلاوت بگیرید، میتوانید بی بی سی بگیرید. بستگی به خودت دارد چه موجی میگیری. موج که اینجا هست. لذا خودتان را میتوانید در معرض وحی خدا بگذارید که بگویید «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ». میتوانید در معرض وحی شیطان بگذارید « وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ » شیطان وحی میکنند. شیطان به آدم وحی میکند. بستگی دارد موج را گذاشتهای روی آن موج یا نه. خب وقتی که میگذاری روی موج فلان، خب شیطان بهت وحی میکند. وقتی میگذاری روی آن موج، مَلَک بهت وحی میکند. ولی بستگی به تو دارد وگرنه موج همه جا هست. استغفار ملائکه همه جا هست. خودت میگیری؟ نه. تو نمیگیری دیگر. تو یک چیز دیگری را میگیری.
(سوال:تشخیصش به چه شکل است؟9) بله، تشخیصش حجت دارد. ببینید این چیزهایی که مثل خواب، مثل الهامات. اگر در مورد انبیاء باشد، اینها خودشان میدانند. خوب برای همین مثلاً ما رؤیا داریم. رؤیایی که خودش میفهمد. بچه هم میفهمد. میگوید: « يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ» میگوید «قَالَ يَـٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُ» معلوم است امر است. یعنی آنی که امر شده انجام بده. یا وحی یا رؤیایی که حضرت دیدند که باهاش اصلاً رفتند به سمت چیزی که رؤیا است. اینطور نیستخواب دیدی خیر است. پیغمبر وقتی میگوید «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ». اینها رؤیای پیغمبرند. یک موقع است نه، رؤیای من و شماست. در رؤیاهای من و شما باید با حجت چک بشود. حجت چیست؟ ببینید اولاً بعضیها میگویند آقا بیخیال بابا خواب دید، نه، اینجوری نیست. یا مثلاً الهام شدید به یک چیزی، ممکن است خواب هم ندیدهاید، یکهو این الهام میشود بهتان یک چیزی.
اولاً اینجوری باهاش برخورد نکنید که بابا خواب دیدی خیر است. نه یک نگاهی بکنید ببینید محتوای آن چه بوده است. برای همین است پیغمبر خدا ملت که بیدار میشدند، یکی از سؤالهایی که میکردند، میگفتند: «هل من مبشّرات» کسی مبشّرات دیده است یا نه؟ چرا؟ به خاطر اینکه شما وقتی که میخوابید، میمیرید. میدانید که قرآن هم همین را میگوید. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا» بعد «فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى» آنی که قرار است بمیرد که دیگه هیچی میگیرند. آنی هم که قرار است بمیرد، هول میدهند. یعنی ما هی زنده میشویم، میمیریم، زنده میشویم شبها. به این فکر میکنید میمیریم، نمیخوابیم. میمیریم، زنده میشویم. خب این که میمیریم و زنده میشویم، چون از قفس تن خارج میشویم، روحمان آزاد میشود. روحمان آزاد بشود، یک چیزهایی را میبیند. مگر اینکه روحش انقدر به چرت و پرت عادت کرده که خودش را میبیند. یعنی چرت و پرت میبیند. خودش انقدر چرت و پرت دارد چیز میکند، خودش چرت و پرتهای خودش را میبیند به عبارتی. برای همین خوابهایی که طرف فکر نمیکرده خواب دیده است، این خیلی اعتبارش بالاتر از این خوابهایی است که فکر میکرده خواب میبیند. چونکه آنجا اصطلاحاً میگویند برخورد با خیال متصل میکند. یعنی به خودش ارتباط پیدا میکند.
اینها باید با حجت چک بشود. طرف میآید خواب میبیند، میگوید اینجوری بوده، آنجا فلان اتفاق افتاده است، بعد من خواب دیدم اینجوری. معلوم است در این یک چیزی هست. اینها در حقیقت هست. یک موقع طرف میآید میگوید من خواب دیدم بروم بگذارم بزنم در دهان فلانی. میگویم تو غلط کردی خواب دیدی. خواب دیدی خیر است. ببینید باید با حجت باشد ولی الهاماتی در اینها هست. حالا نکاتی هست در خود رؤیا هست. میدانید که هر کی مسئولتر است، در معرض یک سری الهامات قرار میگیرد. اصلاً کلاً مسئولیت اینجوری است. حالا الهامات شیطانی و رحمانی و اینها. مثلاً شما نگاه بکنید حضرت یوسف مواجه میشود با خوابنه خودش، با خواب عزیز مصر. این پادشاه است که خواب میبیند. یا مثلاً حتی جریان حضرت موسی با خواب فرعون میرود جلو که خودش یک بحثی دارد که چرا اینها باید خواب ببینند؟ چرا باید فرعون خواب ببیند که یک موسی میاید و کاهنان بگویند موسی اینجا میخواهد به وجود بیاید؟ چرا اینجوری میرود جلو این داستانها؟ میشد اینطور خواب نبیند این فلان فلان شده؟
اینجا یک جریاناتی دارد، هر کدامش یک تفسیری دارد. منتها با حجت. قاعدتاً باید چک بکنید با حجتها یا کسانی که مُعَبِّر واقعی هستند. وگرنه در غیر این صورت تفأل به خیر بزنید. دیدید در یک آتشی دارید میسوزید، بلند شدید بگویید که خدا را شکر عجب آتشی بود، میخواهد من را بسوزاند و عشق فلان (بشود). از این حرفها بزنید. و خواب میدانید که به تعبیر اول بستگی دارد. اولین نفر چه تعبیر میکند خواب را. اگر اولین نفر بد تعبیر کند، بعد در میآید. یک خورده معلق است. مفصل است. در یکی از این جلسات صبحگاهی مفصل چندین جلسه راچه به خواب صحبت کردم و موارد متعدد مثلاتأویل رؤیا یعنی چیه؟ کلاً همه چیز دیگر ارجاع با همانجا
(پاسخ به سوال در مورد الله ورحمن) «الرَّحْمَٰن» هم همینجوری است. برای همین اول سورهی «الرَّحْمَٰن» میگوید «الرَّحْمَٰن» دیگر. بعد یک عالم بحث در مورد جهنم میکند. « يُرۡسَلُ عَلَيۡكُمَا شُوَاظࣱ مِّن نَّارࣲ». منتها این نکته در «الرَّحْمَٰن» این است که رحمت عام است. منتها رحمت عام اینجوری است. رحمت خاص برای مؤمنین است، رحمت عام این مدلی است. واقعاً یک نفری که گرگ شده است، برود در باغ وحش بهتر است یا بیاید در مسجد؟ رحمت عام چه اقتضاء دارد؟ گرگ باید برود تو باغ وحش دیگر. جهنم یک باغ وحشی است. مثلا بگذارید سر درس تفسیر قرآن یک گرگ را.میایستد، گوش میدهد؟ یک نفری که کلاً تعبی (1:11:00؟) دارد از این حرفها، بعد بگذارش سر یک بحث حکیمانهی درست و حسابی، حتماً حتماً جهنم است. برای همین است که میگویند عذاب ریشهاش عذب است. عذب یعنی گوارا. برای همین است که برای آن جهنمی یک حدی، یعنی اگر ببرندش بهشت، واقعاً داغان میشود. برای همین است که حتی جهنمی را بخواهند ببرند بهشت، اول انقدر کیسه میکشند در جهنم بشود «طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ». تمیز میکنند میفرستند اینور. یعنی تمیز میکنند و میفرستند اینور. میآورندش بالا و میفرستند این طرف. برای همین است که هی راجع به شفاعت ائمه میگویند، شفاعت هست ولی «أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ» از برزخ شما میترسم. در برزخ یک کیسهکشی جدی ما داریم.
ما شفاعت برایمان یکجورهایی پارتیبازی است. یعنی ما متناسب نشدیم با بهشت، ولی همینجوری بر ما را برمیدارند میاندازند و میگذارند در بهشت. آ« بهشت میشود جهنم اگر همچین کاری بکنند با آدم. باید انقدر کیسه بکشند، کیسه بکشند، بکشند، بکشند، بکشند تا تمام چرکهای درونیاش هم بیاید بیرون. ما قبلنا که میرفتیم ما حمام نداشتیم خانهمان. حمام نمره میرفتیم با بابا. بعد بابا خیلی شبیه باباها کلاً اینجوری لطیف ما را میشست. بعد مامانم اعتراض میکرد، میگفت بده به دلاک. دلاک یک جوری میکشید، من فکر میکردم اینها چرک است. بعداً فهمیدم این یک مدل اپیلاسیون است. یعنی این پوست کنده میشود. بعد سرخ وقتی میرفتیم میگفن حالا تمیز شد. نه، واقعاً یک جوری میکشند که در جهنم که تمام چرکهای درونی طرف را میآورند بیرون که بعد حضرت هم میگوید: «أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ» من از برزخ میترسم برای شما که بالاخره باید بایستید این چرک را در بیاورند دیگر. (پاسخ به سوال) رحمت است. بله، حتماً غضب خدا منشأش رحمت است. رحمت الهی است غضب خدا. همه چیز از رحمت سرچشمه میگیرد و برای همین است که در همین بحث رحم در همین «فِي بُيُوتٍ» برای همین است که رحمت اصلاً عنوان رحم را از اینجا گرفته است خدا و خود خدا در روایات میگوید «انت الرحم وانا الرحمن» رحم را که میآفریند، میگوید بابا من رحمانم تو هم رحمی. اصلاً صله بر اساس این اتفاق «انوثت» (؟1:14:20) در عالم میافتد. برای همین صله رحم داریم.
نقش بانوان و «انوثت» عالم در این جنبه که بتواند بیت را تشکیل بدهد و خانه را تشکیل بدهد و «ذوی القربی و اولوالارحام» را تشکیل بدهد، نقش بینظیری است که حتی من عرض کردم بعضیها یک خرده تعجب کردند که آقا این مزد رسالت میدانید که مودت ذی الْقُرْبَىٰ است، نه مودت ذی الْقُرْبَىٰ پیغمبر. «قُل لَّآ أَسۡـَٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ» این میکشد به مودت ذی القُرْبَىٰ پیغمبر. چونکه رحم تینی میکشد به رحم دینی. خب یعنی شما میخواهی مزد من را بدهی؟ آقا شما این مودت فی الْقُرْبَىٰ را مراعات کن. این مودت و اظهار محبت را بگیری، میکشد به اولوالارحام دینی. از دینی میکشد به ولایی و الهی. این میکشد. نه اینکه آن نیست ها، میخواهم بهتان بگویم راه رسیدن به مودت ذی الْقُرْبَىٰ پیغمبر در مسائل قرآنی اینجوری است. مودت فی الْقُرْبَىٰ است. یعنی تو اقرباء اگر مودت ایجاد و پیوند و صلهی رحم که شما روایات را نگاه بکنید که اصلاً همین آیهی یک سورهی نساء را که: «اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ» یعنی تقوای خدا را داشته باشید و رحم. هم این تأکید بر رحم و هم اینکه خلاصه «وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ» نگاه کنید «مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ» وصل به رحم است که از رحمهای تینی شروع میشود و میرسد به رحمهای دینی که بر اساس دین میبینید «أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ» میشود پدران ما. یعنی شما بیتشکیلات به جایی نمیرسید. باید این را ببرید در بیت.
نقش رحم و اینها از اینور و نقش ولی در این بیت از طرف دیگر، که این چسب است به عبارتی رحم را انوثت عالم در خانواده. بانوان این را فراهم میکنند که «الرَّحْمَٰن» خواسته مدل پیدا بکند شده است رحم. مدل اینسویی پیدا کند میشود رحم. و آن موقع است که این اتفاق نور در «بُيُوتٍ» یک سیستمعامل میسازد. اینها دارند از بیرون میگویند که حالا بعداً بروید ببینید. ولی با این حال آخر سورهی مزمل را ببینید، اینها را فقط ببینیم و بعدش دیگه (تمام). این آیهی پایانی سورهی مبارکهی مزمل از آن عبارتهای بسیار بسیار مهم است. نگاه کنید دارد که: «إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةࣱ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَبه این معنا که طائفهای از تو کسانی که با تو هستند، اگر کسی میخواهد کار در بیاورد پیغمبر باشد، آن رمبو نیست ها دقت کنید قهرمانهای هالیوودی نیست، این سرشباید به سجدهی حق برسد. چونکه ما سیستمعاملمان فرق دارد. اپلیکیشنهای ما با سیستمعامل خودمان نوشته شده است. دقت کنید اگر چیزی که تو اندروید نوشته شده ببری در آی اُ اس بالا نمیآید. بعداً میگویی چرا بالا نمیآید؟ خب این را برای آن ننوشتهاند. قرآن قرار است سیستمعامل شما را درست کند، قرآن و اهل بیت، قرار است سیستمعاملها را درست کنند. احکام مثل اپلیکیشنهایی است که رو این بالا میآید. تازه معلوم میشود نماز چیست؟ این چیست؟ آن چیست؟ زکات چیست؟ رسیدگی فقرا چیست؟ وگرنه میشود همین USAED و کمکهای بشردوستانه و اینها. نمیگویم بد است ولی در سیستمعامل ما نیست. ببینید باید نیمههای شب دو سوم یا نصف، یک سوم بلند شود. زجه، گریه، لابه. همه این چیزا، جبههی تواضع به درگاه حق بساید. به قول آیهی پایانی سورهی فتح که: «مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ» حالا که این شد، برود کار فرهنگی انجام بدهد. تقدم رتبیش البته، تقدم زمانی ندارد. برود کار فرهنگی انجام بدهد. وگرنه اگر این نباشد چه کار فرهنگی تو انجام بدهی؟ تو ریشهات در آب نیست، در خاک نیست. ریشه ات در هوا است، در یک جای دیگر است. ریشه ات در لجن است. تو آنجایی که تو ریشه گرفتهای، تو میوه نمیتوانی بدهی دیگر. «وَٱلَّذِي خَبُثَ لَا يَخۡرُجُ إِلَّا نَكِدࣰا» کسی که خبیث است، نکد و بیارزش بیرون میدهد. میوه میدهد، میوهاش به درد نمیخورد. میوه اش به درد نمیخورد.
این نیست که چون من الان اهل قلم هستم، میتوانم سفارشی، شعر سفارشی، فیلم سفارشی، این سفارشی، آن سفارشی، سفارشی میشود. همینجوری میشود. طرف قلمش خوب است. ما الان امام جمعه داریم نماز نمیخواند. من با اینها بودم. ایرانی نیست. امام میگفتم نماز؟ شما امام جمعهای دیگر. خب این کارم است امام جمعه. یعنی کارش این است که امام جمعه است. خب معلوم است حرفش تأثیر ندارد. خب امام جمعه باید نماز بخواند دیگر. ما با این قاری مصریها و اینور و آنور بودیم، بالاخره دیدیم نماز نمیخوانند. (؟ 1:20:45) اینها نماز بخوانند. بعدش همه حواسش به همین قنّه و اخفاء و مد اینهاست. یک کنسرتی اجرا میکند به زبان عربی از قضا آن قرآن است. آن زبان عربی قرآن است. این که حضرت آقا میگویند خواندن کابارهای، منظورشون همین است. میگوید مثل کاباره نباشد. اصلا خوانندهی کاباره بوده آمده قاری شده است. اعتقاد ندارد به این چیزا. من یک موقع اولین برنامههایی که شبکهی قرآن ضبط کردم، رفتم، متجب شده بودم. یک آدمهای عجیب و غریبی تهیهکننده بودند آن موقع. اخیرا با شبکه قرآن ارتباطی ندارم. یا خدایا معلوم است چرا تأثیر ندارد و معلوم است چرا یک برنامه مثل محفل تأثیر دارد. اول وقت همه بلند میشوند نماز جماعت و اینها. خب معلوم است این اعتقاد دارد. آن اعتقاد ندارد. اینجوری نیست که من واسه خودم سرخود شروع میکنم. از تهیهکننده، کارگردان و فیلمبردار، سوژهیاب همه بلند میشوند میروند نماز میخوانند، چه نمازی! خب از آن محفل در میآید. از این یک کار دیگر در میآید.
به اینها باید اهتمام داشت. برای همین وقتی سیمش وصل میشود از داخل (؟1:22:30) عبارتهای «رَبَّنَا» در میآید. «رَبَّنَا»ی آلعمران هست، این را حتماً گوش بکنید « رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيࣰا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فَـَٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَيِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ» آن پنج «رَبَّنَا». به خاطر یک لحظه روضه خواندن برایش، این سیمش وصل شده است به امام حسین. این پسر آقای حاج عباس سلیمی میگفت که هی میزد رو پایش میگفت «امانک یا حسین، امانک یا حسین.» هی میزد. از تو آن این بیرون میآید. تاریخساز شد آن قرائت. گفتند که هر جا به عبدالباسط گفتند حشر، میدانید که همه عبدالباسط را با حشر شناختند در این طرف آن طرف. گفتند یکبار دیگر حشر را بخوان. گفت من آن را مقابل دو تا امام خواندم. در کاظمین خوانده است. میگوید آن را مقابل دو امام خواندم، اصلاً غیر قابل تکرار است نمیتوانم بخوانم دیگر. پیش دو تا امام سیمش وصل شده، خوانده ، آن درآمده است. یعنی هر کاری اینجوری در نمیآید. آدم باید اخلاصش را ببرد بالا. باید شب بارانی و طوفانی بکند کسی که میخواهد کار فرهنگی بکند. اگر این کار را نکند، سیستمعاملش خراب است. اگر سیستمعاملش خراب است، کار دیگرش هم در نمیآید.
بعد در ادامه آیه میگویند «فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ» هر چی میتوانی قرآن بخوان. این معلوم است سیستمعامل درست میکند. «عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرۡضَىٰۙ وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِۙ وَءَاخَرُونَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنۡهُۚ» یعنی هر چقدر میتوانی قرآن بخوان. خب بعدش که سیستمعامل درست شد، حالا اپلیکیشنها را بیاور بالا «وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنࣰاۚ» حالا این میشود خیر. «وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنۡ خَيۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ» این میشود خیر. که اگر این را پیش بفرستی پیش خدا، میبینی این را خدا میخرد همچین کاری را«وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنۡ خَيۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ». کار خیر بفرست و کار خیر اپلیکیشن مربوط به یک سیستمعامل خاص که آن در شب و قرآن و فلان و سجده و این چیزا در میآید آن کار. آن اپلیکیشن، آن سیستمعامل آنجا در میآید. اصلاً برای همین این جملهی تاریخی حضرت آقا راجع به اربعین گفتند، خیلی عجیب است. گفتند اگر کسی بخواهد درست فکر کند، باید قرآن بخواند. شنیدهاید؟ حالا اگر کسی بخواهد درست فکر کند، باید قرآن بخواند. یعنی سیستمعامل درست باشد. تو همین عبارتهایی که میخواستم توضیح بدهم که«يَخَافُونَ يَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ» این را مقدمه اش را میگویم، انشاءالله یک موقع توضیح بدهم. ببینید قلب قلوب و ابصار اینجوری انجام میشود. شما باید اول قلبت عوض بشود، گرایشت عوض بشود، گرایشت عوض بشود، چشمت عوض بشود. این خاصیت قیامت است. خاصیت این دنیا هم همینجوری است. شما گرایش، فهمت اینها باید عوض بشود، چشمت عوض میشود. صحنهها را پولاریزه میبینی. یک صحنههایی را تو میبینی برای آیت الهی میشود. یکی دیگر نمیبیند. چرا تو میبینی، آن نمیبیند؟ چون گرایش تو فرق دارد. او همینها را دارد. برای چه ما ده مدل تحلیل داریم راجع به چی یک واقعهای؟ راجع به جنگ، راجع به یک عملیات، راجع به مشروطه. راجع به هر چیزی. برای اینکه باید ببینی قلبت چی مدلی است که چی میبینی؟ قلبت اگر پولاریزه باشد، چشمت را پولاریزه میکند. اگر قلبت بایاس باشد، چشمت بایاس میکند. یعنی یکطرفه میکند. یک چیزهایی میبینی که انگار نمیبینی. مثل این است که عینک قرمز زدهای، همه چیز را قرمز میبینی. قلبت اگر هر جوری باشد، چشمچه صحنههایی را میبیند؟ کدامها را به عنوان آیت انتخاب میکند؟ به عنوان صحنههای قلّهای میبیند و اینها را به هم وصل میکند، بستگی به قلبت دارد. به سیستمعاملت بستگی دارد. من یک موقع گفتم این راهپیمایی غدیر را خدمتتان آمارش را؟ راهپیمایی غدیر. همین راهپیمایی بود که خوب شهرداری و سازمان تبلیغات و اینها فرش کردند همه جا را از تبلیغ دیگر. عرش و پلی را باقی نگذاشتند مگر اینکه این را زدند. زیرنویس و انواع مختلف تبلیغات. 2۰ درصد مردم تهران نمیدانستند. چرا؟ خوب چون میگویند تلویزیون ایران نگاه نمیکند. در تهران راه نمیروی. به عرشهی پل هم نگاه نمیکنی؟ چرا نگاه میکند. نگاه میکند ولی نمیبیند. چونکه قلبش پولاریزه است. اصلاً این چیزا را نمیبیند. دقت میکنی؟ این چیزا را نمیبیند؟ یعنی واقعا هم نمیبیند.
چون که دیدن کار روح است، کار چشم نیست که. روح میبیند. این در بحثهای فلسفی سر جای خودش مفصل بحث کنیم. برای همین مرده نمیبیند، چون روح ندارد. چشمش کار میکند، روحش کار نمیکند. اینی که شما قلب زنده،قرآن برای همین است. «لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ» قرآن قلب میخواهد. صاحب دل باید قرآن بخواند. وگرنه صاحب دل نباشد، قرآن بخواند یا نمیفهمد یا چپه میفهمد. برای همین است که گفتند خواستید قرآن بخوانید، بروید در پناهگاه. «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» بروید در پناهگاه. اگر نروی در پناهگاه، ممکن است اصلا یک چیز دیگر بفهمی. چون قلبت اشتباه میکند وسوسهی شیطان روی قلبت عملیات انجام میدهد، یک جور دیگر میفهمی قرآن را. اصلاً یک جوردیگر. لذا قرآن، «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيد» آن هم تقریبا یعنی قلب. یعنی یا اینکه القاء سَمع بکند در حالت شهود. القاء سَمع بکند، نه اینکه گوش بدهد اینجوری. نه، گوش جان بسپارد. یک همچین چیزی. برای همین است که ما چی میبینیم؟ چهجور میبینیم؟ صحنهها را چه جور میبینیم و صحنهها را چهجوری تحلیل میکنیم و همه اینها بستگی ندارد تو چقدر مطالعه داری. دقت کنید، بستگی دارد تو چه قدر قلب داری. قلبی داری که میفهمی این قلب را.
من نمیخواهم مطالعه را ضایع کنم. نه خیر. ولی از این مجموعهای که جلویت است، دارد انقلاب مشروطه را توضیح میدهد. مثلاً عملیات بدر را،عملیات رمضان را دارد توضیح میدهد. هر چه اینها را دارد در مقابلت توضیح میدهد. کدام فاکتورهای اینها را میبینی؟ بستگی قلبت دارد. برای همین یک جملهای دارند، بسیار جملهی درستی میگویند: «چشم، نظریه بار است.» چشم پُر از نظریه است. یعنی نظریاتی که تو قلبت است، تو چشمت میبینی. چشم، نظریه بار است. برای همین است شما الان تو آینه کی را میبینید؟ خودتان را. چون میدانید آینه کارش چیست. گربه میداند که را میبیند؟ خودش را نمیبیند. یک گربهی دیگر را در آینه میبیند. برای همین خنج میکشد. چون نمیداند این خودش است. شما میبینید که پنجول نمیکشید در آن. آن یکی دیگر را دارد میبیند باز میافتد به جان آینه. اینجوری است. چون این مربوط است به اینکه فهمتان چقدر است و این را به عنوان یک نکتهی ابتکاری شما در دین بدانید.
باید سجده کرد. باید شب بلند شد. باید ضجه زد. باید چه کار کرد تا سیستمعامل آدم درست بشود. اگر سیستمعامل درست بشود، وحی میآید، فلان میآید. یعنی وحیهای الهی میآید به ما. خدا به ما وحی کند. بعضی ها فکر کردند مثلاً بعد از پیغمبر دیگر کلاً جبرئیل رفته است مرخصی. نه، جبرئیل کار میکند الان. برای خودش شبکهی جبرئیلی دارد. دارد کار میکند و وحی میفرستد، فلان میکند. همه این چیزا. موج ما تنظیم میشودف اینها را میگیریم دیگر. حالا این ماها هم به قول حضرت حافظ که میگوید: «نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش» یک سه ماهی وقت میخوارگی است دیگر. وقت بدمستی رجب، شعبان و رمضان است که در آن میخوارگی اصلی توی این سه ماه اتفاق میافتد. سرگل است دیگر. در سرگل است. حالا دیگه هر چه میدانی. ماه رمضان را هم انشاءالله به همین منوال. قرآن. قرآن، قرآن. آقا این اشتباه ما است که قرآن را میگذاریم بالای سر ما مناجات جوشن کبیر میخوانیم. این را که خواندنی است، قرآن معنیاش یعنی خواندنی، یعنی خواندنی را میگذاریم بالای سرمان جوشن کبیر را میخوانیم. جوشن کبیر را بگذار بالای سرت، قرآن را بخوان. اینجوری است. من نمیگویم جوشن کبیر نخوانید ولی قرآن بخوان. قرآن نزولش تو ماه رمضان است، در شب قدر است. یعنی قرآن بخوانید. قرآن یاد بگیرید. تفسیر قرآن بخوانید. تفسیر قرآن ببینید، با قرآن حال بکنید. سعی کنید با قرآنحال کنید. حتماً روضه نگذارید باهاش حال کنید. روضه هم بگذارید.
صفحه 354 را بیاورید:
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ* رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةࣱ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِۙ يَخَافُونَ يَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ* لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابࣲ* وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۭ بِقِيعَةࣲ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡـَٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡـࣰٔا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ»
آتش بس از منظر قرآن
در ابتدا، قبل از اینکه این بحث را شروع کنم، مختصری راجع به آتشبسهایی که دارد اعلام میشود و همه اینها یک موضعگیری ما بکنیم، یک موضعگیری قرآنی و بعدش ببینیم که ادامهی این بحث چیست. گرچه این بحثها به آن بحثها ارتباط دارد. من با یک بیانی از بیانات امیرالمؤمنین شروع میکنم تا بتوانم توضیح دقیقتری بدهم. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به مالک اشتر میگویند که «وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ وَلِلّهِ فِيهِ رِضًى. فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ، وَأَمْناً لِبِلاَدِكَ» به مالک اشتر میگویند صلحی که دشمن در دعوت میکند به سمت آن تو دفع نکن. عبارت دقیق است باید همهشون با همدیگر کنار همدیگر بگذارید. یک صلحی است که شما به من پیشنهاد میدهید، یک صلحی است که دشمن به شما پیشنهاد میدهد. اینها با همدیگر فرق دارند. چونکه بعضیها ندانسته فکر میکنند که ما صلح به معنای آتشبس را از طرف خودمان پیشنهاد میدهیم، اینجوری نیست. اتفاقاً دارد که در آیات قرآن این هست، در همین سوره مبارکه محمد آنجا دارد که: «فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ» شما پیشنهاد صلح ندهید. چرا؟ «وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ» به این خاطر که شما دست برتری دارید. چرا ما دست برتریم؟ «وَٱللَّهُ مَعَكُمۡ» بخاطر اینکه من با شما هستم «وَلَن يَتِرَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ» خاطر اینکه اعمال شما «موتور» نیست. شما تک نیستید، شما تنها نیستید. لذا صلح را ما پیشنهاد نمیدهیم، آتشبس را ما پیشنهاد نمیدهیم. اگر دشمن پیشنهاد داد، آن یک بحث دیگر است که حالا عرض میکنم.
ولی پیشنهاد آتشبس از طرف ما وسط درگیری (نیست). میگویند آقا شما دارید پیشنهاد آتشبس میدهید، پیشنهاد صلح میدهید. بله، از روی نقطه قدرت دشمن اگر آمد، آن یک بحث دیگر است. اینها هر کدامش یک جور است. حالا یکجور نباید راند. شما ببینید ما یک چیزی به نام صلح یا آتشبس حدیبیه در جنگ داریم، در آن ماجرای سوره فتح داریم. این خیلی وقتها به اجتماع تفسیر و تعبیر میشود. این صلح حدیبیه یا آتشبس حدیبیه. فکر میکنند پیغمبر نشستند با مشرکین. بسم الله الرحمن الرحیم. پیغمبر با مشرکین نشستند آتشبس امضا کردند. اصلاً اینجوری نبوده است. تاریخ چه میگوید؟ غلط میکند اینها را میگوید. قرآن چه میگوید؟ قرآن این را نمیگوید. تمام مواهب قضیه هم به شهادت قرآن، مال صلح حدیبیه نیست. مال بیعت رضوان است نه مال صلح حدیبیه. دقت کنید.
ماجرا را که کلاً میدانید که وقتی پیغمبر آن خواب را دیدند و تشریف بردند به حالت احرام و اینها، تشریف بردند به سمت مکه. آنجا وقتی که نمایندشان به بطن مکه رفته است پیغمبر. این خیلی مهم است که بعد از جنگ احزاب برگ بعدی که رو میشود، رفتن به سمت مکه است. خب، رفتن به سمت مکه. فکر کنید ما مثلاً با عراق جنگ داریم. بعد از اینکه آمده در یک عملیات شکست خورده است، ما راه بیفتیم برویم مثلاً کربلا. این آتشبس پشت دیوارهای مکه نوشته شده است با پیشنهاد که؟ با پیشنهاد کفار نوشته شده است. خوب، دقت کنید. پیشنهاد کفار نوشته شده، نه پیشنهاد ما. پیشنهاد پیغمبر نبوده است. پیغمبر برای مذاکرات عثمان را میفرستند. شایعه میشود که عثمان گرفتند و کشتند. در صورتیکه شایعه بوده، پیغمبر هم میدانستند شایعه است. عثمان را گرفتند ولی نکشتند. خبر که میپیچد تو سپاه اسلام، یک مقداری روحیهها تضعیف میشود. اینها هم با چوب و چماق آمده اند به بطن مکه با دشمن میخواهند (درگیر شوند). بزنند اینها را، اینها تصورشان این است که درب و داغان میشوند دیگر.
در این مورد وقتی که این شایعه میپیچد، پیغمبر یک برگ جدید رو میکند به نام بیعت رضوان. وقتی که بیعت رضوان رو میشود، انقدر اینها محکم با پیغمبر بیعت میکنند که سپاه دشمن وقتی میبیند اینها آب وضوی پیغمبر هم نمیگذارند بیفتد زمین، بدو بدو آنها میایند مذاکره بکنند، بدو بدو آنها میایند صلح کنند. دقت بکنید. این طرف پیشنهاد صلح نداده، آن طرف پیشنهاد صلح داده است. و همه آنچه که بار شده به شهادت قرآن، بار بر چی شده است؟ بیعت رضوان، نه بار بر صلح حدیبیه. قرآن اینجوری میگوید «لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ» چهار خاصیت دارد. اولینش «لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ»، دوم «فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ» آرامش بر اینها نازل شد، سوم «وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحࣰا قَرِيبࣰا» که این فتح خیبر بوده که کلاً همینجوری است. باید فتح قریب اتفاق بیفتد. اولا باید فتح مبین و قابل توضیح باشد. روشن باشد، این که کلاً هیچی از ارزشهای ما کم نشده است. خب، یک توضیحی میدهی؟ نه دیگر کم نشده دیگر. چون من میگویم. الان اینجوری نیست، باید قابل توضیح باشد. همان موقع، برای همین کسایی که اصلاً دیدند که به بطن مکه (رسیدند) و قریش و کفار مجبور شدند پیمان ببندند، فهمیدند بابا اینها آمدند تا این پشت، اگر میخواستند لابد میزدند ریشه اینها را درمیآوردند.
فکر کنید مثلاً ما بگیم که آقا منهتن کار دارم، مثلاً. برویم پشت (شهر). بعد آنها هم هیچ کاری نمیتوانند بکنند. خب، زورشان لابد یک جوری است که نمیتوانند. اصلاً پیچید آنجا. ضمن اینکه تا حالا داشتند با اینها مبارزه میکردند، حالا نشستند صلح نوشتند. پس معلوم است رسمیاند. از آن به بعد کار تمام شد دیگر. اصلاً کار نظام کفر همان جا تمام شد. فتح باید قابل توضیح باشد، نه اینکه ما پیروزیم دیگر چجوری پیروزی؟ حالا دیگر یک جوری هست دیگر تو چکار داری؟ به تو چه؟ نه، فتح باید مبین باشه. پشت فتح مبین، فتح قریب اتفاق میافتد. یعنی به سرعت فتح دیگه باید اتفاق بیافتد. و بعدشم «الفتح» اتفاق میافتد «إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ» پشتش هم این اتفاق افتاد. «وَمَغَانِمَ كَثِيرَةࣰ يَأۡخُذُونَهَا» مغانم و غنیمتهای پشت سر آن فتح قریب هم اتفاق میافتد. این چهار تا ویژگی روی صلح حدیبیه نه. روی بیعت رضوان. این نکته مهمی است.
این یک مطلب قابل دقتی است که پیشنهاد صلح از این طرف ما ندهیم. پیشنهاد صلح از آن طرف هم بله، اگر طرف بالش را باز کرد «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا» اگر بالش را باز کرد، تمام است دیگر. شما جنگ اضافه با کسی ندارید. بالش را باز کرد، معلوم شد در دستش هیچ چیزی نیست، شما هم بالت را باز کن. یعنی اگر گفت آقا، من واقعاً غلط کردم، کاری ندارم. شما نگوییدغلط کردی، غلط کردی، نه، نه، دیگر در این موارد که طرف سرکوب شده است، کاری نداریم. منتهای مراتب باز به ادامه دقت کنید که بله «فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ» که این صلح یک راحتی برای جنود است «وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ» هم و غم را کم میکند. «وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ» و اما «وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ» میفرمایند حذر داشته باش از اینکه دشمن صلح کند و پیشنهاد صلح بدهد. چرا؟ «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ» گاهی اوقات نزدیک میشود که غافلگیر کند. یعنی نزدیک نمیشود که صلح کند، نزدیک میشود غافلگیر کند. به این دقت کنید. بعد میگویند «فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» میگویند که دوراندیشی تو به کار بنداز، حسن ظنت را متهم کن، حسن ظن نداشته باش یعنی به این صورت که خب خدا را شکر، یک نفس راحت. نه، اصلاً این خبرها نیست. وقتی که خدا راجع به دشمن اینجوری میگوید که «لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلࣰّا وَلَا ذِمَّةࣰۚ» اینها هیچ ذمه و عهد و قراردادی حالیشان نیست. اصلاً میگوید «فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِۙ» میگوید با امام کفر بجنگ. چرا؟ چون ایمان ندارند. «إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ» اینا ایمان ندارند. یعنی قسم و قرارداد اینها حالیشان نیست. اگر قرارداد میبندند، نه اینکه میخواهند به قرارداد عمل بکنند، که میخواهند به قرارداد عمل نکنند اینجوری قرارداد میبندند. «رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» و حسن ظن را متهم کن.
در این زمینه از این به بعد چه کار خواهد کرد؟ این خیلی واضح است به لحاظ قرآنی. این کار را با نظام اسلامی هم کرد آنجایی که دیگر زورش نرسید. ببینید، من بارها این را عرض کردم راجع به خود جنگ احزاب هم که دیگر «إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودࣱ» آن دیگر هر چی زور داشت برداشت آورد. دیگر چرا شکست خورد؟ «فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحࣰا وَجُنُودࣰا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ» وقتی همه ذخیره خود را آورد، همه را آورد و نشد، رفت در جنگ نرم. رفت در جنگ نرم و جنگ نرم میدانید که کلاً به لحاظ تمدنی اینجور است، جنگ نرم با بحث حجاب و عفاف شروع میشود، با بحث ناموسی و این چیزها شروع میشود. به لحاظ تمدنی اصلاً بحث حضرت آدم نیست. اصلاً میگوید «يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ» از یک جایی میزند که شما اصلاً باورت نمیشود، چون میگویی مگر مساله مهمی است حجاب؟ آق «My body My choice» بدن خودم است، انتخاب کردم. این مطلب را دنیا حل کرده و فلان و اینها. فکر میکنید اینجوری است؟ چون اصلاً نمیدانید مساله تمدنی است اینجا. مساله مبارزه دشمن در این حوزه به خاطر، من یک موقع اوایل سوره نور گفتم، مبارزه دشمن در بحث حجاب کنونی به خاطر خانواده است، چون خانواده را میزند.
اگه خانواده را بزنه، عملاً آن نقطه حساس را میزند. وقتی که هر چیزی که بخواهد جلوی خانواده را بگیرد، خدا جلوی آن میگیرد. هر اقدامی که بخواهد جلوی خانواده بگیرد، خدا جلوی آن را میگیرد. یعنی از چشم چرانی گرفته است (تا کارهای بزرگتر) دربحث خانواده است اینها. مجدد این آیات بقره را نگاه کنید. این مهم است. آیه صفحه 32 را نگاه بکنید. این آیه 203-205 سوره مبارکه بقره. «بسم الله الرحمن الرحیموَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا» از میان مردم یک کسانی هستند که قولشان تو را به شگفت میآورد. یعنی چه؟ یعنی انقدر خوب صحبت میکنند و منطقی و اینها که تو میگویی که خب درست است دیگر. «وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِ» خدا را هم شاهد میگیرد بر قلب خودش. یعنی میگوید والله من جزو مصلحین هستم. اگر میبینید شیطان میگوید «وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ ٱلنَّـٰصِحِينَ.» قسم میخورد شیطان، میگفت من خیرخواه هستم.
فکر نکنید یک آدم سیبیل دررفته می آید میگوید من شر شما را می خواهم و شما باید انجام بدهید. معلوم است اینطور نیست. یک سری خل و چل دشمنان اهل و بیت و انبیاء، یک سری خل و چلتر از خودشان نشان میدهند. به نظر من این خودش یک توطئه است. وقتیکه دشمن اهل بیت خل و چلند و یک جنین آدمهایی هستند، دیگر چیزی برای انبیاء نمیماند. در مغالطات به این میگویند مغالطه پهلوان پنبه. شما یک پهلوان پنبه خل و چل را گذاشتی جلو که فقط زور دارد. باید منطق داشته باشند، در روایات، حتی در قرامن رگو ریشه اشت هست که فرعون بسیار آدم فوق العاده ای بوده است. من الان از فرعون تعریف کنم شما با او عکس سلفی میگیرید. در این حد است. یک آدم بسیار خوش اخلاق، بسیار سفره دار، بسیار حکیم، این در مقابل حضرت موسی بوده است نه فکر بکنید یک آدم (خل). همه حاضر بودید بروید با او سلفی بگیرید و در اتاقتان بزنید من و فرعون یکهویی.
یک چنین آدمهایی بودند. در مقابل ائمه هم یک چنین آدمهایی بودند. مامون کم شخصیتی است؟ هارون کم شخصیتی است؟ اینها را فکر نکنید اینها آدمهای ضایعی بودند و از اول معلوم بوده است که (چکاره اند). منافقین هم همینند. وقتی که قران دارد منافقین را در سوره منافقون توصیف میکند که «وَإِن يَقُولُواْ تَسۡمَعۡ لِقَوۡلِهِمۡ» حرف میزنند حرفهای شنیدنی میزنند. حرفهایی میزنند که درست است دیگر. این منطق، منطق اشتباهی نیست.
اینها «وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِ» بر قلب خودشان شاهد هم میگیرند خدارا، که به خدا من خیرخواه شما هستم. «وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ» در صورتی که لدودترین و لجوجترین دشمنان همینهایند. اینها کار دستشان بیافتد چیکار میکنند؟ کار دستشان بیفتد، میافتند به جان خانواده. «وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ» یعنی تمام تلاشش را میکند در این قضیه «لِيُفۡسِدَ فِيهَا» فساد میکند «وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ» حرث هم به معنای کشته است و هم به معنای زن. رو خراب کند، خانواده را از این طریق خراب کند، نسل رو خراب کند. «وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ.» برای همین است هر جایی که پای زدن خانواده میاید وسط، حالا در این آیات نور هم همین است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ» بحث بیت را مطرح میکنند، پای خانواده وسط سفت میایستد سر این قصه. شما بگویید بحث دوست دختر دوست پسر میزند. میگوید «مُحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِيٓ أَخۡدَانࣲۗ» دوست پسر خیر. بگویی دوست دختر میگوید «مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتࣲ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانࣲ» دوست دختر خیر.
چشم چرانی، ببینید بحثهای چشم چرانی را شما بروید ببینید که اصلاً مبحث خانواده هست، اصلاً که «قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ»، «وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ» همه را داردهول میدهد از همه جهت در کانال خانواده. این خاصیت قرآن و شیوه قرآن است. لذا یکی از کارهای جدیای که از این به بعد با سوریه و لبنان و غزه و اینها خواهد کرد، یا این که این صلح پایدار نمیماند یا یک کار جدیای که داریم همین الان امضا میدهم. اینها شروع میکنند یه کارهای اقتصادی شدید در آنجا ایجاد کردن. یعنی شروع میکنند در حقیقت پروژههای عمرانی اینها و و و همهی اینها. نه صنایع پایه، نه پل و فلان از این چیزهایی که رونما باشد، چشم نواز باشد نه کار پایه و آنها نمیکند. هیچ موقع آنها چیزی نمیدهند به کسی، شیاطین چیزی به کسی نمیبخشند. یه سری از این کارها میکنند در کنارش یک توسعه فرهنگی ایجاد خواهد کرد.
این که میگویند «وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» مربوط به همین میشود. توسعههای فرهنگیش همراه با امور جنسی و سکسی و کازینو و کاباره و فلان و اینها فراوان ایجاد خواهد کرد، این کار را. ایجاد خواهد کرد و در چشم مردم اول مقاومت را خواهد شکست. مقاومت را میشکند. من چون قبلاً گفتم، عرض نمیکنم در بحث دفاع موزاییکی. این نکتهای که اگر جوان را بتواند از آن حالت ارزشمند خارج بکند، کارش را انجام میدهد. چون نیروی جوان که در خانواده شکل میگیرد، آن «رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ» که آن نورانیتی که قرار است بیاید و کار انجام دهند و بشود دور و بری پیغمبر که بتواند کار بکند، آن را از کار میاندازد. این کار را میکند و باید این کار را بکند. دشمن باید این کار را از کار میاندازد. بعد این جمله را به لحاظ از داخل لبنان در خواهد آورد، این هزینههایی که دادید، هزینه مقاومت به سید بود. بیخود هزینه دادید. این را حتما در خواهد آورد و این چیز واضحی است. یعنی مثل روز روشن است که این اتفاق میافتد. دشمن، دشمن است. این را باید بدانیم. بله، اگر صلح پیشنهاد داد، اینجوری، ولی تا این حد هم «وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ» همین الان شما میبینید کاری که در شیخنشینها کرده همین نکته است دیگر. به همین شیوهها دارد واقعاً جامعه عربستان و جامعه چه و فلان و شیخنشینها را عاشق خودش کرده است آمریکا. فکر میکنید صنایع پایه میدهد؟ نخیر، همین چیزها را میدهد بهشان و لذا شما یک عربستانیهایی پیدا میکنید که این عربستان حواسش به قنّه (؟ 25:25) «فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ» است. به قول حوثی گفته بود حواستان را دادید به قنّه آنها «فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ». که «لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضࣲۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ» هرکس تولی آنها را بکند از آنهاست. لذا تو مسلمان نیستی، تو خود اسرائیلی هستی. بحث ساخت و پاخت با اسرائیل نیتس، تو خودت اسرائیلی هستی. «إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ».
للذا این یک نکته کلی راجع به بحث آتشبس است و نکته بعدی هم این است که ببینید روایت فاتحانه داشتن خیلی فرق دارد تا روایت ذلیلانه داشتن. ببینید در همین ماجرای آتشبس حدیبیه با اینکه صورت ظاهریش در حقیقت خیلی جالب نبود، صورت ظاهری این متن، متن این بود که «بسمک اللهم» (؟ 26:25) باید باشد «بسم الله الرحمن الرحیم» را بردار. «محمد رسول الله» یعنی چه؟ ما اگر قبول داشتیم تو رسول خدایی که همه محمد ابن عبدالله را خط میزدند. صورت ظاهر. ولی روایت قرآن یک روایت فاتحانه است. از این روایت دست اول خیلی مهم است.
الان واقعاً دشمن در مساله غزه شکست خورده است. واقعاً شکست خورده است. درست است غزه خراب شده، ولی هر آنچه که گفته بود، نشد. چه کسی؟ بزرگترین ارتش دنیا با یک گروه سنوار محمد ضیف و فلان و اینها داشت مبارزه میکرد. با یک گروهکی داشت مبارزه میکرد که. همیشه این را دقت کنید. در جریان حضرت صالح حتماً شنیدید این ملائی وجود داشتند «وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» نه تا گروهک رسانهای و کانالدار بودند، گروهک داشتند که اینها روزنامهدار و اینها بودند، «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ»
رهط میدانید به گروههای کوچیک میگن به قبیلههای بزرگ نمیگویند. «وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» اینها نه تا گروه داشتند که این گروهکها داشتند عملیات میکردند. ببینید ملاء نمیتواند، دارد میرود داخل باستی هیلز «أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةࣰ تَعۡبَثُونَ» در نقاط مرتفع لواسانات ویلا سازی میکردند «وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ» میرفتند یک چیزایی میساختند برایشان. همه این کار را میکردند؟خب، همه بخورند، اشکال ندارد. نه، این میخورد. خب، بقیه چه کار بکنند؟ برای همین دارد «وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ» به بقیه سخت میگرفتند. به ضعیف سخت میگرفتند.
چجوری میشود به ضعیف سخت گرفت؟ باید «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» باشد که او خباثت او را توجیه کند برای این طبقه ضعیف که عدالت اصلا عدالت بازار همین است. در آن یک سری ملاء تولید میشود، یک سری ضعیف تولید میشود، خاصیت دنیا همین است. انقدر فلسفه چیدن برای این قضیه که ضعیف باید له شود در این گردونهها اینجوری است. برایش رشته دانشگاهی داریم. در (دانشگاه) شریف تئوری دارد، همه اینها را داریم. که اینها را میسازد؟ همون ملاء این «تِسۡعَةُ رَهۡطࣲ» را میسازد، این نه گروهک و روزنامهها و فلان و اینها را میسازد که بتواند سختگیری بکند به نوع قابل فهم «وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ» بتواند این کار را بکند.
روایت کردن، روایت دست اول دادن، این مهمترین کار است. من به آقای جبلی اخیراً، یک جلسهای با ایشان داشتم، بهشان گفتم البته ایشان هم واقعاً یک درد و دلی را با من کرد. بهش گفتم آقا در این جریان مهسا امینی، سه روز آخه با این همه روایت که شما روایت نکردید اصلاً انگار. گفت دست رو دلم نگذار. سه روز داشتم از نیروی انتظامی التماس میکردم این تصویر را به من بدهید تا من روایت کنم. من نمیدانستم این را. ایشان به من گفت که سه روز داشتم التماس میکردم به نیروی انتظامی. بابا تصویر داری به من بده، من روایت کنم. بعد ایشان خودش هم گفت، گفت ببینید هک پمپ بنزینها را، چون من اول روایت کردم، دیگه هیچی، هیچکس روایت نکرد.
روایت دست اول، سریع، حکیمانه، فاتحانه. نه اینکه بگویی بیا غزه هم که خراب شد. آن هم که فلان شد. خب این میشود حرف اول. در صورتی که واقعاً فاتحانه است. یعنی آن اسرائیلی که، آن رژیمی که شش روز کل اعراب را باهم دوام نمیتوانستند بیاورند جلو اینها. اول هفت اکتبر خود نتانیاهو گفته است باید حماس کلاً از بین برود. این چی چی بشود. آن خلاء سلاح بشود. همه اینها آزاد بشوند. همه اش نشود. خب این فتح است دیگر. این یک فتحی است واقعاً. این را باید روایت کرد. من نمیبینم خیلی روایتش را اینور و آنور که آدمها قلم به دست بگیرند، روایت فاتحانه بنویسند از این. شما میبینید از احد شکست خورده روایت فاتحانه در میآورد قرآن. شکست را، وسایلش را میگوید ها. حتی « حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم فلان، ولی روایت فاتحانه میکند ازش. پس این دو تا نکته که من کدش را به شما دادم، ببینم شما چه کار میکنید دیگر؟ آقا بنشینید بنویسید. قاعوت که در دهانت که نیست. خب بنویسدر اینور و آنور. روایت فاتحانه از مسئلهی غزه. یک. دو، تذکر به این نکته که آقا اگر دارد یک پدیدهای به نام آتشبس اتفاق میافتد، پشت سرش هزار تا اتفاق بد میتواند بیفتد. حواسمان را به آن جمع کنیم.
جواب سوال در مورد 7 اکتبر: اولاً میدانید که شرایط یک جوری بود که توطئهای ریخته بودند حماس را از بین ببرند. اگر این کار را نمیکرد، این حمله را نمیکرد، خودش موجودیتش به خطر میافتاد. خب. لذا این حرکت پیشدستانه در حقیقت برای حفظ موجودیت غزه بود، حفظ موجودیت حماس بود. لذا این کار را کردند، بدون هماهنگی هم کردند. کار خوبی هم کردند. یعنی هیچکس در جریان نبود. مسئولین ما هم در جریان نبودند، خدا را شکر. چون اگر در جریان بودند معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد. هیچکس در جریان نبود. همه دور خوردند. اینها داشت موجودیتش را سر یک قضیه از بین میرفت و این کار را کردند و بسیار هم کار (خوبی بود). ضمن اینکه بابا کلاً تو غاصبی. که حرکت پیشدستانه نیست. کلاً تو غاصبی. من میخواهم تو را بیندازم بیرون. اینکه حالا مدت یک هفتاد سالی هست من آمدهام اینجا جاگیر شدهام که از اصل غصب که چیزی را کم نمیکند که. به نظرم میآید که اقدام، اقدام درستی است. اقدام از سر مقاومت و استقامت است و حالا زمانی است که باید فاتحانه روایت کرد این را. و البته من با بر و بچههای لبنان هم، چون حالا ارتباط داریم، آنها یک سری از جماعتی که ایران درس خواندهاند، همین بحثهای ما را دنبال میکنند، بدجور هم دنبال میکنند. شما در جلسهی فلان تاریخ، فلان، فلان چیز، در فلان چیز (را گفتید). اینها چهجوری گوش میدهند؟ اتفاقاً چون سؤال میکردند، میگفتم مراقب این باشید، مراقب این داستان باشید و جامعهی لبنان را پُر کنید از این تحلیل که با شما اگر یکهویی وارد سر دوستی بشوند، اولاً کارهای روبنایی زیادی میکنند. به لحاظ فرهنگی هم کاملاً شروع میکنند به کار کردن و مقاومت جریان حزبالله را خواهند شکست و کاری خواهند کرد که همه تقصیرها از این به بعد بیفتد گردن مقاومت که ببین ما چه غلط زیادی داشتیم کردیم که مقاومت کردیم. همه تقصیرها زیر سر سید حسن بود و حالا به عنوان یک اسطوره نگهاش میداریم.یک اسطورهای مثلاً.
و این چیزا دارد اتفاق میافتد. شما ببینید شستوشوی پهلوی الان دارد اتفاق میافتد و من تعجب میکنم. مثلاً چه حرفهایی، چه چیزهایی، چه کلیپهایی. این چرا؟ چون شما تاریخ را روایت نمیکنید. چون روایت نمیکنیم، الان مثلاً پهلویشویی هم خودش یک کاری شده است. الان بعضیها میکنند این کارها. آدم باورش نمیشود.
پاسخ به یک سوال: خب ببینید اینها دیگه از آن صلحهای خفتبار است. ببینید یک سری صلح ما داریم که این صلحها دیگر فتح نیست ماجرایش. در حکمیت همین است. در جریان امام حسن همین است. خب عملاً گذاشتند روی دست حضرت یک همچین چیزی را.همانهایی که گذاشتند تو دست حضرت، من عرض کردم بارها، شما همین حکمیت را در نهجالبلاغه ببینید، نه تو کتابهای تاریخی. حضرت کاملاً واضح است راضی نیستند. هی میگویند بابا این قرآن اینطوری نیست. این ورق قرآن است. بعدش هم حالا حکمیت را میخواهید بگذارید؟ ببینید امیرالمؤمنین میگوید اگر به من است، من میگویم ابنعباس را بفرستید. همه پایشان را در یک کفش میکنند که نه، ابنعباس چون مثل تو فکر میکند و فلان و اینها برود کار را در نمیآورد. ما باید ظریف را بفرستیم. یک آدم تحصیلکرده.
میدانید که ابوموسی اشعری و اینها یمنی بودند. چون یمنی بودن هم به شدت (تحصیل کرده بودند) یک سلحشوری در آنها بود در یمنیها. یمنیها چون مسلمان شدهی دست امیرالمؤمنین بودند. قبایل حمدان و مزحج و اشعریها و اشتریها و نخعیها و (37:00؟) اینها کلاً یک داستان یمنی دارند. برای همین الان مقاومت میکنند اینجوری. چونکه امیرالمؤمنین را دیدند، با امیرالمؤمنین مسلمان شدهاند، یک موجودات فوقالعادهای هستند. از آن طرف هم داخلشان یک موجودات فوقالعاده ضایع دارند کلاً. ابوموسی اشعری به دلیل اینکه خیلی آدم حکیمی بوده و اهل فوت و فن این کارها بوده است، اینها میگویند ما ابوموسی را میفرستیم. بعد نظرات همین مدلی داشته است دیگر. حضرت دارند در نهجالبلاغه میگویند که حواستان باشد که را میفرستید ها. بعداً کسی دبه نکند. کسی را میفرستد، میگوید «إنها فتنه» میگوید جنگ فتنه است «فقطّعوا أوتارکم، و شیموا سیوفکم» کسی که میگوید باید سلاح زمین بگذاریم، کسی که دارد اینجوری میگوید، بعداً اگر رفت یک جوری کار را درآورد، بعداً نگویید که تو بیا جمعش کن. بعدش هم دقیقاً همینجوری میشود. آن هم میرود همینجوری اینجوری در میآورد و بعد همه میگویند که تو برای چی اصلاً حکمیت را قبول کردی؟ اصلاً بعد از این جریان مبارزه با معاویه کلاً میپیچد همدیگر. به خاطر اینکه حکمیت بوده است. بعداً نهروانیها از آن طرف توطئه میکنند. بعد اصلاً دیگر خسته میشوند همه. چون نتیجه نمیگیرند.
نهروان هم میدانید که حضرت اصلاً قرار نبود بروند نهروان. اصلاً نمیخواستند بروند نهروان. اصلاً نمیخواستند بجنگند. اینها یک عده در کاسه میگذارند. حتی جنگ میگذارند در کاسه. بعدش میگویند آقا چرا اینجوری شد؟ کسی که پا به پای ولیاش نمیرود، همینجوری میشود. میگویند، چون نهروانیها، در کوفه بودند، آقا الان خطرناک است دیگر. کوفه به هم ریخته است. برویم نهروان. حضرت گفتند برویم با معاویه بجنگیم. نه نه نه، بریم نهروان. بعدش هم میگویند نهروان تمام شد، برویم دیگر. حالا آمدیم دم خانهی زندگیمان دیگر. کی بلند میشود برود تو غار؟ با ایران رادیاتور.
من میخواهم بگویم که گاهی اوقات یک چیزی به نام جام زهر هم تولید میشود. این هم هست. این آنجایی است که عملاً معلوم است ولی میخواهد کار دیگری بکند یک عده میخواهند کار دیگری بکنند. این یک چیزی است. آنجا جایی است که بعضیها افتخار میکنند به صلح امام مجتبی، افتخار برای امام مجتبی است، نه افتخار برای تو. فرض میکنی حضرت فریاد کشیدند که آقا شما جنگ با معاویه را الان انتخاب میکنید یا ماندن با ذلت را؟ دارد که «فناداه النّاس من کلّ جانب: البقیه، البقیه» ماندن با ذلت. همه از در و دیوار، همه روزنامهها میزنند ماندن ذلت را تیترشان. این که لطفی ندارد. این امام مجتبی است که هنر نشان دادند اسلام را نگه داشتهاند. یا به هر جهت در حکمیت نگه داشتند به هر جهت این فضا را. که اینجا غصهی مولا است. یعنی فرض کنید حضرت دیگر دارد میزند به صورت خودش بالای منبر. خب معلوم است نمیخواهد دیگر. یعنی محاسنش را حضرت میگیرد، در نهجالبلاغه هست دیگر. «ثمّ ضرب يده على لحيته الشريفة فأطال البكاء» میزند به صورتش، بلند بلند گریه میکند. چه کسی؟ امیرالمؤمنینی که عالم کمرش را نمیتواند خم کند، کمرش خم میشود.
یعنی این چیزا را روی دست ولی گذاشتن. حکمیت را میگذارند. بعداً تا زنده است باید تاوان حکمیت را بدهد که خودش قبول ندارد. اینجاست که ما اساساً یک سری آدم لازم داریم. آن موقع هم عرض کردم، اینی که حضرت لوط میگوید: « أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنࣲ شَدِيدࣲ» کاش من رکن داشتم. کاش من آدم داشتم. میدانید حضرت لوط آدم نداشت. آدمی که کار دارد. برای همین ناموفقترین انبیاء الهی حضرت لوط است «غَيۡرَ بَيۡتࣲ مِّنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ» هیچکس بهش ایمان نمیآورد. چهل سال نتیجه چهل سال پیغمبری، هیچی نیست. نمیخواهم بگویم پیغمبر ناموفق است، ولی شما وقتی آدم نداری که کار را در بیاورد از آب، بالاخره پیغمبر باید حمزهی سیدالشهدا را داشته باشد. ابوطالب را باید داشته باشد. باید امیرالمؤمنین را داشته باشد. اصلاً در همان سفر یمن را درآورد. حضرت درآورد. وگرنه قبلش پیامبر فرستاده بودند کسانی را به یمن. رفته بودند گند زده بودند به یمن. وقتی حضرت را فرستادند،ر د دو سه سفر فرستادند که آن قضیهی غدیر میدانید که در حج نبودند حضرت. خودشان را رساندند از یمن به منطقهی غدیر. از یمن آمدند که همان سال دهم و اینها. خب یک همچین کسانی کار را در میآوردند. بابا آقا حاج قاسم میخواهد، امیرالمؤمنین مالک اشتر میخواهد، آدم میخواهد، ببیند آدم کار در بیاورد لازم دارد. وگرنه لوط نداشت. هیچی. چهل سال پیغمبر شد هیچی. زنش بهش ایمان نمیآورد. فقط دو تا دختر دارد بهش ایمان میآورند. آن هم فکر کنم ول میکرد، همینجوری ایمان میآوردند. یعنی شد خودش، علی ماند و حوضش دیگه. همین. چرا؟ چون میگوید: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ» من کاش رکن داشتم. کاش آدم داشتم. کاش آدم کار دربیار داشتم. این مهم است.
بله، رکنی داشته باشی که کار را در بیاورد. رکن داشته باشد، کار را در بیاورد. اصلاً نمیرود به این سمت و طرف پیشنهاد صلح بدهد. بله، میگذارد در سرش بیاید پیشنهاد صلح بدهد، اینجوری. ولی بله، رکن نداشته باشی، همین عبیدالله بن عباس، برادر ابنعباس، فرماندهی لشکر حسابی هستند اینها. خود ابنعباس شما نگاه بکنید در نهجالبلاغه نامههایی که حضرت به او مینویسند. ابنعباس خیلی فوقالعاده است. آدم فوقالعادهای است. برای حضرت هم فامیل است، هم فوقالعاده است ابنعباس. میگوید مذاکرات حکمیت را بروید ببینید چهجوری سر تهش را میکنند دیگر. میگویند: «لا أَبَالِكَ» بی پدر. تو یک جوری «حدَرْتَ إِلَى اءَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ اءَبِيكَ» که یک جوری داری بیتالمال را میخوری انگار مال بابایت را میخوری؟ تو بهتر از این بودی. چرا اینجوری شدی؟ معلوم است ابنعباس را میگذاشت در پست، یکهو میبینی ا؟ میلیارد دارد رد میشود، خب خودش هم برمیدارد میخورد. این چرا اینجوری شدی؟ تو که اینجوری نبودی.
این قثم، قثم ابنعباس با پسرعمویشان که دو تا نامه در نهجالبلاغه به قثم است. نگاه بکنید. نامهی نمیدانم بیست و شش، بیست و هفت و سی و سه نامه به قثم است. این عامل حضرت است در مکه. امیرالحاج حضرت است. میدانید که امیرالحاج خیلی کولاک است. یعنی خیلی باید اعتماد باشد تا یک نفر را بگذارند امیرالحاج. ایشان امیرالحاج است. معاویه برای اینکه معارضه کند با امیرالمؤمنین یک امیرالحاج میگذارد به نام یزید بن شَجَره. آدم فوقالعادهای هم هست. هم عارف است هم عالم. این را هم بدانید در دستگاههای آنوری هم عارف، عالم، مرجع تقلید هم دارند آنهاوریها. خب آنها هم مرجع تقلید دارند. دستگاه آنها هم یک دستگاه حسابی است. همین قثم میرود روی منبر میگوید آقا یک ارتشی دارد میآید میخواهد بزند ستارهی خلیج فارس را درب و داغان کند، 70 درصد پمپ بنزینها هم از بین میرود. حالا شما بفرمایید چه کار کنیم؟ همه اینجورینگاه میکنند. سکوت کردید و من فهمیدم منظورتان چیست. همان که من فکر میکنم. از منبر آمد پایین. شما خوبی؟ که گفته است؟ چرا حرف میزنی تو دهنمان؟ که گفته ما ترسیدیم؟ نه، ترسیدید دیگر. همین قثم به باد داد مطلب را.یعنی نگاه کنید رُکن شدیدی که کار را در میآورد. نه رُکن شهیدی که اسمش رفته تو سایت رُکن شدید دات کام رفته ثبت نام کرده است.
یک نکته ایی من بارها عرض کردم. ما یک چیزی داریم به نام شیعهی معارفی، یک چیزی داریم به نام شیعهی کادری. اصلاً شیعه معنیاش کادری بوده است. یعنی کسانی که کارهای امیرالمؤمنین را در میآوردند از آب، اسمشان شیعه بوده است. از زمان امام مجتبی شیعهی معارفی درست شده است. چون حوصلهی هزینه دادن نداشتند، گفتند خب یک سلسله از معارف را میکنیم شیعه الان. این را کردند، بعد همینجور ادامه پیدا کرد. الان ما شیعه معارفی هستیم اصلا. یعنی الان ما میگوییم شیعه یعنی سرمان را بالا میگیریم بدون خجالت شیعه. درصورتیکه شیعه کادری بوده است، کادر داشته است. خب معلوم بود شیعه است یعنی کار دربیار بوده است. برای همین در زمان امام رضا علیهالسلام اینها چیز بودند دیگر، همان گروهی که شصت روز رفتند در خانهی حضرت، هی میگفتند که هستید؟ میگفتند ما ما شیعه امیرالمومنینیم. راهشان نمیدادند. بعداً روز شصتم گفتند که آقا ما دشمن شاد شدیم. به خادم میگفتند بدو برو بگو ما داریم برمیگردیم آقا. داغان شدیم. شصت روز است آمدهایم. میروند حضرت یک کدی به اینها میدهند، گفتند اینها میگویند شیعهاند. اگر میگفتند محبند من راهشان را میدامدند. بعد اینها کد را میگیرند، میگویند بابا ما محبیم. بعد میآیند و تحویلشان میگیرند. میگویند دیگر نگویید ما شیعه ایم. شیعه مقداد بود، ابوذر بود سلمان بود «الذین لم یخالفوا شیئاً من أوامره» یک امر علی را نمیگذاشتند زمین بیفتد. آنها شیعه بودند شما محبید. بگویید ما محبیم، ادعا نکنید من شیعهام.
شیعه هزینه میدهد، شیعه کادری است. لذا همین کسانی که تو غزه و یمن هستند، شما بهشان میگویید زیدی و سنی، این شیعه است. آنی که در حقیقت با مرکز استان فارس نسبت پیدا کرده با آن مرجع و با انگلیس دارد میسازد، آن اصلاً شیعه نیست. ولو اینکه قمه بزند، اصلاً خودش را نصف کند، اصلاً شیعه نیست. آن انگلیسی است، آن اسرائیلی است، آن آمریکایی است. اصلاً یهودی است: « وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ » تو که داری با او میسازی، آن جایی که اسم حضرت حجت را به سینه میکوبد و میگوید به آمریکا فحش نده که یک حرف قرآنی است که میگوید «وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعۡسࣰا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ» تعس یعنی مرگ. در قرآن میگوید مرگ بر آمریکا. میگوید تو نگی ها! خب تو آمریکایی هستی. پس الکی نگو من مهدوی هستم. من طرفدار حضرت حجت هستم. تو هیچی نیستی. تو طرفدار حضرت حجت نیستی. تو آمریکایی هستی. تو معارفی طرفدار حضرت هستی. به اینها میگویند شیعهی معارفی. به این میگویند شیعهی معارفی.
جرأت هم نمیکنیم این حرفها را بزنیم. فکر میکنند ما الآن مخالفیم. در صورتی که نکته این است که همان دوقطبی کاذب را به دوقطبیهای واقعی تبدیل کردن حرف قرآن است. شما آیهی پایانی سورهی فتح را و همینجا هم همین نکته را باید قاعدتاً در همین سورهی نور که چرا آن «اللَّهِ» را میاندازد در بحث «بُيُوتٍ» و میاندازد داحلش. «رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِيهِمۡ» هم در میآورد که در مقابلش کفار را مطرح میکند، به خاطر همین داستان است. دوقطبی اصولگرا، اصلاحطلب، اعتدالی و اصولگرا، دوقطبی کاذب است یا بازی است یا کلاشبازی است یا بحث دوقطبی نیست. یک سری نحوهی ادارهی حکومت است. هر کسی یک چیزی رسیده است. دوقطبی واقعی این است «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» این دوقطبی واقعی است. اگر این در این دوقطبی بودی واقعیت دارد دوقطبی. وگرنه بقیهاش الکی است. مثل این میماند که من الان بگویم الان مسجد را تقسیم میکنم به کسانی که سمت راستند و آنهایی که سمت چپند. این الکی است. الان بگویم مسجد را تقسیم میکنم به خانمها و آقایان. مابهازا دارد. ولی این چه مابهازایی دارد؟ این نکتهای که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» کفار بوداییها نیستند. ما به لحاظ معارفی داریم در یک منجلابی رفته ایم در تعاریف اینها. فکر میکنیم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» یعنی الان بودایی در تایلند مثلاً. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» یعنی ایرانیها. اصلاً این نیست. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» یعنی امام کفر. یعنی آمریکا و اسرائیل. سگ هار آمریکا و اسرائیل. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» یعنی هر کسی که در مقابل این قضیه جبههی مقابل درست کرده است. اینها «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» هستند.
اگر یک نفر تو جبههی خودش را جا بکند، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» نیست، اصلاً جزو این جبهه نیست. جزو آن جبهه است. اسمش را قرآن میگذارد، منافق. میگذارد «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ». بعدش هم سورهی فتح را… حالا پخش میشود در تلویزیون سورهی فتح ما. قرار است پخش بشود از امروز یا فردا، بعد از سمت خدا. که نشستم اینها را توضیح دادم. بیست جلسه نشستم، توضیح دادم در رابطه با این. البته به این صراحت طبیعتاً نمیتوانم توضیح بدهم. بعد منافقباهاش تعارف ندارد که. ماها الکی فکر کردیم خب بیایید با هم رفیق بشویم دیگر، روی هم را ببوسیم و اینها. بابا اینجوری نیست خب. خدا نخواسته این کار را بکند. اتفاقاً حوادث «سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ» را به وجود میآورد. یکی از خاصیتش این است. مثل احزابی را پیش میآورد که بگوید « وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضࣱ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورࣰا ». ببین تیتر روزنامههایش را نگاه کن، ببین 88 چه زده است. ببین 401 چه زده است. اینها را ببین. میخواهم این طرف ببینید که این میگوید فریب است.
بسیاری از این سلبریتیهایی که داشتند برای تلویزیون سریال میساختند، پیشنهاد کرده بودند ما دو برداشت انجام بدهیم. برداشت اول با حجاب برداشت دوم، بیحجاب برای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی. این واقعیت دارد ها. یعنی فکر میکردند بوی کباب است نمیدانستند دارند خر داغ میکنند. این اوضاع و احوال است. بفهم دیگر این چه دارد میگوید. این میگوید از آنور: « ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ» اینها کسانی که میگویند: «وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنࣰا وَتَسۡلِيمࣰا ». برای چه قرآن اینها را میگوید؟ که نشان بدهد خطها جدا است. ما قرار نیست تصفیه سازی بکنیم ولی حوادث این کار را میکند. این کار را انجام میدهد. همین سورهی فتح همین است. وقتی که میگویند آقا کی بود کی بود؟ من نبودم اصلاً. اصلاً بیخیال، فلان و اینها. چه بیخیال؟ غلط میکنی دنبال من بیایی دیگر. میگویند آقا ول کن دیگر. «ذَرُونَا نَتَّبِعۡكُمۡ» پیغمبر میگوید ابدا. ابدا قرار نیست شما دنبال ما راه بیفتید. آنجا ایستادهای، نشستهای آنجایی که ما داشتیم «يَا قَدُّوس» میگفتیم، تو داشتی تو روزنامه ات این را مینوشتی. حالا الان کاریت نداریم ولی دیگر خط را به هم نزن. ماستمالی نکن قضیه را. پیغمبر نمیگذارد ماستمالی بشود داستان. آنجایی که جریان منافقین ماستمالی میشود، آن موقع هیچی. ببینید منافقین میآیند سر کار، کار میگیرند. کار را دست میگیرند. هیچی دیگر اصلاً کسی هم نمیفهمد. این که امیرالمؤمنین میگویند که خب اینها چی بوده؟ اینها بالاخره این همه بحث منافقین در انتهای قرآن باید یکهویی تمام میشوند؟ چی میشوند اینها؟ اینها کجا میروند؟ چه داستانی برای اینها به وجود میآید؟ خب معلوم است رفته اند سر کار دیگر. پستها را گرفته اند. این خلاصه ببخشید طولانی شد.
ادامه تفسیر آیات سوره مبارکه نور
در این آیات سورهی مبارکهی نور که داشتیم عرض میکردیم، به امتداد همین بحثی که داشتیم، دقت کنید. ببینید نور من عرض کردم شما میخواهید بگویید که نور اهل بیت است و نورانیتی است که از اهل البیت میآید. این هم یک ویژگی است که نور و هر فیضی باید از آن بالا بیاید پایین. برای همین «نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ» یعنی نور بر نور و نور بر نور میآید تا پایین برسد. این خاصیت هر فیضی است که از آن بالا در بالاترین نقطه باید بیاید و حتماً این فیض در محمد و آل محمد است و در قرآن است. برای همین است که حتی اسم قرآن، یکی از اسماء قرآن در قرآن، نور است. «وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ نُورࣰا» نور و نورانیت آن هم از اسم بالاترین اسم صادر میشود، نورانیت قرآن. شما ببینید این آیه را شنیدهاید دیگر. من چون بارها عرض کردم… « قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيࣰّا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ». چه بگویی«اللَّه» چه بگویی «الرَّحْمَٰن»، میدانید که «اللَّه» اسم معادل «الرَّحْمَٰن» است. برای همین است که ثبت اجازه نمیدهند کسی اسم بچهاش را «الرَّحْمَٰن» بگذارد. مثل این است که کسی اسم بچه را بگذارد «اللَّه». «عَبْدُ الرَّحْمَٰنِ» میتواند بگذارد، «الرَّحِيم» میتواند، «الرَّحْمَٰن» نمیتواند بگذارد. چون معادل «اللَّه» است «الرَّحْمَٰن».
حالا معلم قرآن کیست؟ اسم «الرَّحْمَٰن». « الرَّحْمَٰن* عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ » یعنی از بالاترین نقطه تعلیم قرآن دارد انجام میشود. یعنی قرآن اینجوری است که در آنجاست که این نور با نور پیغمبر و آل پیغمبر همسان است. آنجا اتحاد با همدیگر دارند. از آنجاست که تفصیل انجام میشود و میآید پایین. این بحث مفصل دارد. برای همین است در این آیهی معروف سورهی مبارکهی احزاب که شنیدهاید که… حالا من توضیح میدهم صلوات نفرستید. بعدش صلوات بفرستید. حالا در دلت صلوات بفرست. بعضیها اصلاً حواسشان نیست چه میخوانیم. چون هی صلوات میفرستند، فکر میکنند توصیه به صلوات است این آیه. نه آیه را دقت کنید، یعنی قله را دقت کنید. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» یعنی اینها آن باران را میریزند رو که؟ روی نبی. چون در قله قرار گرفته است. ما باید چه کار بکنیم؟ ما باید خودمان را برسانیم به دامنه. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» شما باید تسلیم بشوی، بیایی خودت را برسانی به دامنه که از آنجا وقتی که شروع شد، آمد پایین، برسد به تو. برای همین مهمترین دعا صلوات است. گفتند دعای مستجاب است. چرا؟ با اینکه دعا برای خودت نیست که. دعا برای محمد و آل محمد، چه ربطی به تو دارد؟ به خاطر اینکه اگر رو قله چیزی بریزد، تو خودت را برسانی به دامنه، تسلیم بشوی در دامنه، اگر اینجوری بریزد روی تو هم میریزد. حالا به تناسب اندازه و ظرفیت. حالا صلوات میفرستید. « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»
این هر چیزی است. برای همین سکینه الهی هم همینجوری است. آرامش هم همینجوری است. مثلاً شما نگاه بکنید وقتی قرآن توی همین سورهی مبارکهی فتح دارد سکینه را توضیح میدهد، میگوید این سکینه میآید. «إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ » یعنی اول رسول، بعد مؤمنین. آرامش اول رسول، بعد مومنین. هر چی، اول رسول، بعد مؤمنین. توکل اول رسول، بعد مؤمنین. نعمت اول رسول، بعد مؤمنین. یعنی هر چی. لذا باید خودش را به دامنهی تسلیم برساند. باید اینجوری تسلیم بشود تا بریزد رویش. این را دقت کنید. اگر تسلیم نشود، نمیریزد رویش؟ چرا چپه میریزد رویش؟ چپه چهجوری است؟ شما این کاسه را درست بگیری زیر باران، آب میرود داخلش. برعکس بگیری زیر باران، باران میخورد، آب نمیرود داخلش. برای همین قرآن دارد این نکته را،این دو تا آیه را ماندهاند چهجوری جمع بکنند؟ جمعش خیلی راحت اینجوری است. ما در آیات سورهی مبارکهی شورا داریم «يَسۡتَغۡفِرُونَ لِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ» ملائکه برای همه اهل زمین استغفار میکنند. در سورهی غافر داریم: «يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» ملائکه برای مؤمنین استغفار میکنند. جمعش به چیست؟ خب آن دارد میریزد. این نمیتواند بگیرد. این کاسه چپه است نمیگیرد. کاسههای درست میگیرد، کاسهی برعکس نمیگیرد. لذا استغفار او (نمیگیرد). آقا اینجا پُر نت است. درست است. شما میگیری؟ بستگی دارد به فرکانس، همفرکانس را میگیری، نشد نمیگیری. اینجا پُر نت، پُر همه چیز است، موج و اینها.میتوانید کانال تلاوت بگیرید، میتوانید بی بی سی بگیرید. بستگی به خودت دارد چه موجی میگیری. موج که اینجا هست. لذا خودتان را میتوانید در معرض وحی خدا بگذارید که بگویید «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ». میتوانید در معرض وحی شیطان بگذارید « وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ » شیطان وحی میکنند. شیطان به آدم وحی میکند. بستگی دارد موج را گذاشتهای روی آن موج یا نه. خب وقتی که میگذاری روی موج فلان، خب شیطان بهت وحی میکند. وقتی میگذاری روی آن موج، مَلَک بهت وحی میکند. ولی بستگی به تو دارد وگرنه موج همه جا هست. استغفار ملائکه همه جا هست. خودت میگیری؟ نه. تو نمیگیری دیگر. تو یک چیز دیگری را میگیری.
(سوال:تشخیصش به چه شکل است؟9) بله، تشخیصش حجت دارد. ببینید این چیزهایی که مثل خواب، مثل الهامات. اگر در مورد انبیاء باشد، اینها خودشان میدانند. خوب برای همین مثلاً ما رؤیا داریم. رؤیایی که خودش میفهمد. بچه هم میفهمد. میگوید: « يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ» میگوید «قَالَ يَـٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُ» معلوم است امر است. یعنی آنی که امر شده انجام بده. یا وحی یا رؤیایی که حضرت دیدند که باهاش اصلاً رفتند به سمت چیزی که رؤیا است. اینطور نیستخواب دیدی خیر است. پیغمبر وقتی میگوید «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ». اینها رؤیای پیغمبرند. یک موقع است نه، رؤیای من و شماست. در رؤیاهای من و شما باید با حجت چک بشود. حجت چیست؟ ببینید اولاً بعضیها میگویند آقا بیخیال بابا خواب دید، نه، اینجوری نیست. یا مثلاً الهام شدید به یک چیزی، ممکن است خواب هم ندیدهاید، یکهو این الهام میشود بهتان یک چیزی.
اولاً اینجوری باهاش برخورد نکنید که بابا خواب دیدی خیر است. نه یک نگاهی بکنید ببینید محتوای آن چه بوده است. برای همین است پیغمبر خدا ملت که بیدار میشدند، یکی از سؤالهایی که میکردند، میگفتند: «هل من مبشّرات» کسی مبشّرات دیده است یا نه؟ چرا؟ به خاطر اینکه شما وقتی که میخوابید، میمیرید. میدانید که قرآن هم همین را میگوید. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا» بعد «فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى» آنی که قرار است بمیرد که دیگه هیچی میگیرند. آنی هم که قرار است بمیرد، هول میدهند. یعنی ما هی زنده میشویم، میمیریم، زنده میشویم شبها. به این فکر میکنید میمیریم، نمیخوابیم. میمیریم، زنده میشویم. خب این که میمیریم و زنده میشویم، چون از قفس تن خارج میشویم، روحمان آزاد میشود. روحمان آزاد بشود، یک چیزهایی را میبیند. مگر اینکه روحش انقدر به چرت و پرت عادت کرده که خودش را میبیند. یعنی چرت و پرت میبیند. خودش انقدر چرت و پرت دارد چیز میکند، خودش چرت و پرتهای خودش را میبیند به عبارتی. برای همین خوابهایی که طرف فکر نمیکرده خواب دیده است، این خیلی اعتبارش بالاتر از این خوابهایی است که فکر میکرده خواب میبیند. چونکه آنجا اصطلاحاً میگویند برخورد با خیال متصل میکند. یعنی به خودش ارتباط پیدا میکند.
اینها باید با حجت چک بشود. طرف میآید خواب میبیند، میگوید اینجوری بوده، آنجا فلان اتفاق افتاده است، بعد من خواب دیدم اینجوری. معلوم است در این یک چیزی هست. اینها در حقیقت هست. یک موقع طرف میآید میگوید من خواب دیدم بروم بگذارم بزنم در دهان فلانی. میگویم تو غلط کردی خواب دیدی. خواب دیدی خیر است. ببینید باید با حجت باشد ولی الهاماتی در اینها هست. حالا نکاتی هست در خود رؤیا هست. میدانید که هر کی مسئولتر است، در معرض یک سری الهامات قرار میگیرد. اصلاً کلاً مسئولیت اینجوری است. حالا الهامات شیطانی و رحمانی و اینها. مثلاً شما نگاه بکنید حضرت یوسف مواجه میشود با خوابنه خودش، با خواب عزیز مصر. این پادشاه است که خواب میبیند. یا مثلاً حتی جریان حضرت موسی با خواب فرعون میرود جلو که خودش یک بحثی دارد که چرا اینها باید خواب ببینند؟ چرا باید فرعون خواب ببیند که یک موسی میاید و کاهنان بگویند موسی اینجا میخواهد به وجود بیاید؟ چرا اینجوری میرود جلو این داستانها؟ میشد اینطور خواب نبیند این فلان فلان شده؟
اینجا یک جریاناتی دارد، هر کدامش یک تفسیری دارد. منتها با حجت. قاعدتاً باید چک بکنید با حجتها یا کسانی که مُعَبِّر واقعی هستند. وگرنه در غیر این صورت تفأل به خیر بزنید. دیدید در یک آتشی دارید میسوزید، بلند شدید بگویید که خدا را شکر عجب آتشی بود، میخواهد من را بسوزاند و عشق فلان (بشود). از این حرفها بزنید. و خواب میدانید که به تعبیر اول بستگی دارد. اولین نفر چه تعبیر میکند خواب را. اگر اولین نفر بد تعبیر کند، بعد در میآید. یک خورده معلق است. مفصل است. در یکی از این جلسات صبحگاهی مفصل چندین جلسه راچه به خواب صحبت کردم و موارد متعدد مثلاتأویل رؤیا یعنی چیه؟ کلاً همه چیز دیگر ارجاع با همانجا
(پاسخ به سوال در مورد الله ورحمن) «الرَّحْمَٰن» هم همینجوری است. برای همین اول سورهی «الرَّحْمَٰن» میگوید «الرَّحْمَٰن» دیگر. بعد یک عالم بحث در مورد جهنم میکند. « يُرۡسَلُ عَلَيۡكُمَا شُوَاظࣱ مِّن نَّارࣲ». منتها این نکته در «الرَّحْمَٰن» این است که رحمت عام است. منتها رحمت عام اینجوری است. رحمت خاص برای مؤمنین است، رحمت عام این مدلی است. واقعاً یک نفری که گرگ شده است، برود در باغ وحش بهتر است یا بیاید در مسجد؟ رحمت عام چه اقتضاء دارد؟ گرگ باید برود تو باغ وحش دیگر. جهنم یک باغ وحشی است. مثلا بگذارید سر درس تفسیر قرآن یک گرگ را.میایستد، گوش میدهد؟ یک نفری که کلاً تعبی (1:11:00؟) دارد از این حرفها، بعد بگذارش سر یک بحث حکیمانهی درست و حسابی، حتماً حتماً جهنم است. برای همین است که میگویند عذاب ریشهاش عذب است. عذب یعنی گوارا. برای همین است که برای آن جهنمی یک حدی، یعنی اگر ببرندش بهشت، واقعاً داغان میشود. برای همین است که حتی جهنمی را بخواهند ببرند بهشت، اول انقدر کیسه میکشند در جهنم بشود «طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ». تمیز میکنند میفرستند اینور. یعنی تمیز میکنند و میفرستند اینور. میآورندش بالا و میفرستند این طرف. برای همین است که هی راجع به شفاعت ائمه میگویند، شفاعت هست ولی «أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ» از برزخ شما میترسم. در برزخ یک کیسهکشی جدی ما داریم.
ما شفاعت برایمان یکجورهایی پارتیبازی است. یعنی ما متناسب نشدیم با بهشت، ولی همینجوری بر ما را برمیدارند میاندازند و میگذارند در بهشت. آ« بهشت میشود جهنم اگر همچین کاری بکنند با آدم. باید انقدر کیسه بکشند، کیسه بکشند، بکشند، بکشند، بکشند تا تمام چرکهای درونیاش هم بیاید بیرون. ما قبلنا که میرفتیم ما حمام نداشتیم خانهمان. حمام نمره میرفتیم با بابا. بعد بابا خیلی شبیه باباها کلاً اینجوری لطیف ما را میشست. بعد مامانم اعتراض میکرد، میگفت بده به دلاک. دلاک یک جوری میکشید، من فکر میکردم اینها چرک است. بعداً فهمیدم این یک مدل اپیلاسیون است. یعنی این پوست کنده میشود. بعد سرخ وقتی میرفتیم میگفن حالا تمیز شد. نه، واقعاً یک جوری میکشند که در جهنم که تمام چرکهای درونی طرف را میآورند بیرون که بعد حضرت هم میگوید: «أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ» من از برزخ میترسم برای شما که بالاخره باید بایستید این چرک را در بیاورند دیگر. (پاسخ به سوال) رحمت است. بله، حتماً غضب خدا منشأش رحمت است. رحمت الهی است غضب خدا. همه چیز از رحمت سرچشمه میگیرد و برای همین است که در همین بحث رحم در همین «فِي بُيُوتٍ» برای همین است که رحمت اصلاً عنوان رحم را از اینجا گرفته است خدا و خود خدا در روایات میگوید «انت الرحم وانا الرحمن» رحم را که میآفریند، میگوید بابا من رحمانم تو هم رحمی. اصلاً صله بر اساس این اتفاق «انوثت» (؟1:14:20) در عالم میافتد. برای همین صله رحم داریم.
نقش بانوان و «انوثت» عالم در این جنبه که بتواند بیت را تشکیل بدهد و خانه را تشکیل بدهد و «ذوی القربی و اولوالارحام» را تشکیل بدهد، نقش بینظیری است که حتی من عرض کردم بعضیها یک خرده تعجب کردند که آقا این مزد رسالت میدانید که مودت ذی الْقُرْبَىٰ است، نه مودت ذی الْقُرْبَىٰ پیغمبر. «قُل لَّآ أَسۡـَٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ» این میکشد به مودت ذی القُرْبَىٰ پیغمبر. چونکه رحم تینی میکشد به رحم دینی. خب یعنی شما میخواهی مزد من را بدهی؟ آقا شما این مودت فی الْقُرْبَىٰ را مراعات کن. این مودت و اظهار محبت را بگیری، میکشد به اولوالارحام دینی. از دینی میکشد به ولایی و الهی. این میکشد. نه اینکه آن نیست ها، میخواهم بهتان بگویم راه رسیدن به مودت ذی الْقُرْبَىٰ پیغمبر در مسائل قرآنی اینجوری است. مودت فی الْقُرْبَىٰ است. یعنی تو اقرباء اگر مودت ایجاد و پیوند و صلهی رحم که شما روایات را نگاه بکنید که اصلاً همین آیهی یک سورهی نساء را که: «اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ» یعنی تقوای خدا را داشته باشید و رحم. هم این تأکید بر رحم و هم اینکه خلاصه «وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ» نگاه کنید «مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ» وصل به رحم است که از رحمهای تینی شروع میشود و میرسد به رحمهای دینی که بر اساس دین میبینید «أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ» میشود پدران ما. یعنی شما بیتشکیلات به جایی نمیرسید. باید این را ببرید در بیت.
نقش رحم و اینها از اینور و نقش ولی در این بیت از طرف دیگر، که این چسب است به عبارتی رحم را انوثت عالم در خانواده. بانوان این را فراهم میکنند که «الرَّحْمَٰن» خواسته مدل پیدا بکند شده است رحم. مدل اینسویی پیدا کند میشود رحم. و آن موقع است که این اتفاق نور در «بُيُوتٍ» یک سیستمعامل میسازد. اینها دارند از بیرون میگویند که حالا بعداً بروید ببینید. ولی با این حال آخر سورهی مزمل را ببینید، اینها را فقط ببینیم و بعدش دیگه (تمام). این آیهی پایانی سورهی مبارکهی مزمل از آن عبارتهای بسیار بسیار مهم است. نگاه کنید دارد که: «إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةࣱ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَبه این معنا که طائفهای از تو کسانی که با تو هستند، اگر کسی میخواهد کار در بیاورد پیغمبر باشد، آن رمبو نیست ها دقت کنید قهرمانهای هالیوودی نیست، این سرشباید به سجدهی حق برسد. چونکه ما سیستمعاملمان فرق دارد. اپلیکیشنهای ما با سیستمعامل خودمان نوشته شده است. دقت کنید اگر چیزی که تو اندروید نوشته شده ببری در آی اُ اس بالا نمیآید. بعداً میگویی چرا بالا نمیآید؟ خب این را برای آن ننوشتهاند. قرآن قرار است سیستمعامل شما را درست کند، قرآن و اهل بیت، قرار است سیستمعاملها را درست کنند. احکام مثل اپلیکیشنهایی است که رو این بالا میآید. تازه معلوم میشود نماز چیست؟ این چیست؟ آن چیست؟ زکات چیست؟ رسیدگی فقرا چیست؟ وگرنه میشود همین USAED و کمکهای بشردوستانه و اینها. نمیگویم بد است ولی در سیستمعامل ما نیست. ببینید باید نیمههای شب دو سوم یا نصف، یک سوم بلند شود. زجه، گریه، لابه. همه این چیزا، جبههی تواضع به درگاه حق بساید. به قول آیهی پایانی سورهی فتح که: «مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ» حالا که این شد، برود کار فرهنگی انجام بدهد. تقدم رتبیش البته، تقدم زمانی ندارد. برود کار فرهنگی انجام بدهد. وگرنه اگر این نباشد چه کار فرهنگی تو انجام بدهی؟ تو ریشهات در آب نیست، در خاک نیست. ریشه ات در هوا است، در یک جای دیگر است. ریشه ات در لجن است. تو آنجایی که تو ریشه گرفتهای، تو میوه نمیتوانی بدهی دیگر. «وَٱلَّذِي خَبُثَ لَا يَخۡرُجُ إِلَّا نَكِدࣰا» کسی که خبیث است، نکد و بیارزش بیرون میدهد. میوه میدهد، میوهاش به درد نمیخورد. میوه اش به درد نمیخورد.
این نیست که چون من الان اهل قلم هستم، میتوانم سفارشی، شعر سفارشی، فیلم سفارشی، این سفارشی، آن سفارشی، سفارشی میشود. همینجوری میشود. طرف قلمش خوب است. ما الان امام جمعه داریم نماز نمیخواند. من با اینها بودم. ایرانی نیست. امام میگفتم نماز؟ شما امام جمعهای دیگر. خب این کارم است امام جمعه. یعنی کارش این است که امام جمعه است. خب معلوم است حرفش تأثیر ندارد. خب امام جمعه باید نماز بخواند دیگر. ما با این قاری مصریها و اینور و آنور بودیم، بالاخره دیدیم نماز نمیخوانند. (؟ 1:20:45) اینها نماز بخوانند. بعدش همه حواسش به همین قنّه و اخفاء و مد اینهاست. یک کنسرتی اجرا میکند به زبان عربی از قضا آن قرآن است. آن زبان عربی قرآن است. این که حضرت آقا میگویند خواندن کابارهای، منظورشون همین است. میگوید مثل کاباره نباشد. اصلا خوانندهی کاباره بوده آمده قاری شده است. اعتقاد ندارد به این چیزا. من یک موقع اولین برنامههایی که شبکهی قرآن ضبط کردم، رفتم، متجب شده بودم. یک آدمهای عجیب و غریبی تهیهکننده بودند آن موقع. اخیرا با شبکه قرآن ارتباطی ندارم. یا خدایا معلوم است چرا تأثیر ندارد و معلوم است چرا یک برنامه مثل محفل تأثیر دارد. اول وقت همه بلند میشوند نماز جماعت و اینها. خب معلوم است این اعتقاد دارد. آن اعتقاد ندارد. اینجوری نیست که من واسه خودم سرخود شروع میکنم. از تهیهکننده، کارگردان و فیلمبردار، سوژهیاب همه بلند میشوند میروند نماز میخوانند، چه نمازی! خب از آن محفل در میآید. از این یک کار دیگر در میآید.
به اینها باید اهتمام داشت. برای همین وقتی سیمش وصل میشود از داخل (؟1:22:30) عبارتهای «رَبَّنَا» در میآید. «رَبَّنَا»ی آلعمران هست، این را حتماً گوش بکنید « رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيࣰا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فَـَٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَيِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ» آن پنج «رَبَّنَا». به خاطر یک لحظه روضه خواندن برایش، این سیمش وصل شده است به امام حسین. این پسر آقای حاج عباس سلیمی میگفت که هی میزد رو پایش میگفت «امانک یا حسین، امانک یا حسین.» هی میزد. از تو آن این بیرون میآید. تاریخساز شد آن قرائت. گفتند که هر جا به عبدالباسط گفتند حشر، میدانید که همه عبدالباسط را با حشر شناختند در این طرف آن طرف. گفتند یکبار دیگر حشر را بخوان. گفت من آن را مقابل دو تا امام خواندم. در کاظمین خوانده است. میگوید آن را مقابل دو امام خواندم، اصلاً غیر قابل تکرار است نمیتوانم بخوانم دیگر. پیش دو تا امام سیمش وصل شده، خوانده ، آن درآمده است. یعنی هر کاری اینجوری در نمیآید. آدم باید اخلاصش را ببرد بالا. باید شب بارانی و طوفانی بکند کسی که میخواهد کار فرهنگی بکند. اگر این کار را نکند، سیستمعاملش خراب است. اگر سیستمعاملش خراب است، کار دیگرش هم در نمیآید.
بعد در ادامه آیه میگویند «فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ» هر چی میتوانی قرآن بخوان. این معلوم است سیستمعامل درست میکند. «عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرۡضَىٰۙ وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِۙ وَءَاخَرُونَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنۡهُۚ» یعنی هر چقدر میتوانی قرآن بخوان. خب بعدش که سیستمعامل درست شد، حالا اپلیکیشنها را بیاور بالا «وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنࣰاۚ» حالا این میشود خیر. «وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنۡ خَيۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ» این میشود خیر. که اگر این را پیش بفرستی پیش خدا، میبینی این را خدا میخرد همچین کاری را«وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنۡ خَيۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ». کار خیر بفرست و کار خیر اپلیکیشن مربوط به یک سیستمعامل خاص که آن در شب و قرآن و فلان و سجده و این چیزا در میآید آن کار. آن اپلیکیشن، آن سیستمعامل آنجا در میآید. اصلاً برای همین این جملهی تاریخی حضرت آقا راجع به اربعین گفتند، خیلی عجیب است. گفتند اگر کسی بخواهد درست فکر کند، باید قرآن بخواند. شنیدهاید؟ حالا اگر کسی بخواهد درست فکر کند، باید قرآن بخواند. یعنی سیستمعامل درست باشد. تو همین عبارتهایی که میخواستم توضیح بدهم که«يَخَافُونَ يَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ» این را مقدمه اش را میگویم، انشاءالله یک موقع توضیح بدهم. ببینید قلب قلوب و ابصار اینجوری انجام میشود. شما باید اول قلبت عوض بشود، گرایشت عوض بشود، گرایشت عوض بشود، چشمت عوض بشود. این خاصیت قیامت است. خاصیت این دنیا هم همینجوری است. شما گرایش، فهمت اینها باید عوض بشود، چشمت عوض میشود. صحنهها را پولاریزه میبینی. یک صحنههایی را تو میبینی برای آیت الهی میشود. یکی دیگر نمیبیند. چرا تو میبینی، آن نمیبیند؟ چون گرایش تو فرق دارد. او همینها را دارد. برای چه ما ده مدل تحلیل داریم راجع به چی یک واقعهای؟ راجع به جنگ، راجع به یک عملیات، راجع به مشروطه. راجع به هر چیزی. برای اینکه باید ببینی قلبت چی مدلی است که چی میبینی؟ قلبت اگر پولاریزه باشد، چشمت را پولاریزه میکند. اگر قلبت بایاس باشد، چشمت بایاس میکند. یعنی یکطرفه میکند. یک چیزهایی میبینی که انگار نمیبینی. مثل این است که عینک قرمز زدهای، همه چیز را قرمز میبینی. قلبت اگر هر جوری باشد، چشمچه صحنههایی را میبیند؟ کدامها را به عنوان آیت انتخاب میکند؟ به عنوان صحنههای قلّهای میبیند و اینها را به هم وصل میکند، بستگی به قلبت دارد. به سیستمعاملت بستگی دارد. من یک موقع گفتم این راهپیمایی غدیر را خدمتتان آمارش را؟ راهپیمایی غدیر. همین راهپیمایی بود که خوب شهرداری و سازمان تبلیغات و اینها فرش کردند همه جا را از تبلیغ دیگر. عرش و پلی را باقی نگذاشتند مگر اینکه این را زدند. زیرنویس و انواع مختلف تبلیغات. 2۰ درصد مردم تهران نمیدانستند. چرا؟ خوب چون میگویند تلویزیون ایران نگاه نمیکند. در تهران راه نمیروی. به عرشهی پل هم نگاه نمیکنی؟ چرا نگاه میکند. نگاه میکند ولی نمیبیند. چونکه قلبش پولاریزه است. اصلاً این چیزا را نمیبیند. دقت میکنی؟ این چیزا را نمیبیند؟ یعنی واقعا هم نمیبیند.
چون که دیدن کار روح است، کار چشم نیست که. روح میبیند. این در بحثهای فلسفی سر جای خودش مفصل بحث کنیم. برای همین مرده نمیبیند، چون روح ندارد. چشمش کار میکند، روحش کار نمیکند. اینی که شما قلب زنده،قرآن برای همین است. «لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ» قرآن قلب میخواهد. صاحب دل باید قرآن بخواند. وگرنه صاحب دل نباشد، قرآن بخواند یا نمیفهمد یا چپه میفهمد. برای همین است که گفتند خواستید قرآن بخوانید، بروید در پناهگاه. «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» بروید در پناهگاه. اگر نروی در پناهگاه، ممکن است اصلا یک چیز دیگر بفهمی. چون قلبت اشتباه میکند وسوسهی شیطان روی قلبت عملیات انجام میدهد، یک جور دیگر میفهمی قرآن را. اصلاً یک جوردیگر. لذا قرآن، «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيد» آن هم تقریبا یعنی قلب. یعنی یا اینکه القاء سَمع بکند در حالت شهود. القاء سَمع بکند، نه اینکه گوش بدهد اینجوری. نه، گوش جان بسپارد. یک همچین چیزی. برای همین است که ما چی میبینیم؟ چهجور میبینیم؟ صحنهها را چه جور میبینیم و صحنهها را چهجوری تحلیل میکنیم و همه اینها بستگی ندارد تو چقدر مطالعه داری. دقت کنید، بستگی دارد تو چه قدر قلب داری. قلبی داری که میفهمی این قلب را.
من نمیخواهم مطالعه را ضایع کنم. نه خیر. ولی از این مجموعهای که جلویت است، دارد انقلاب مشروطه را توضیح میدهد. مثلاً عملیات بدر را،عملیات رمضان را دارد توضیح میدهد. هر چه اینها را دارد در مقابلت توضیح میدهد. کدام فاکتورهای اینها را میبینی؟ بستگی قلبت دارد. برای همین یک جملهای دارند، بسیار جملهی درستی میگویند: «چشم، نظریه بار است.» چشم پُر از نظریه است. یعنی نظریاتی که تو قلبت است، تو چشمت میبینی. چشم، نظریه بار است. برای همین است شما الان تو آینه کی را میبینید؟ خودتان را. چون میدانید آینه کارش چیست. گربه میداند که را میبیند؟ خودش را نمیبیند. یک گربهی دیگر را در آینه میبیند. برای همین خنج میکشد. چون نمیداند این خودش است. شما میبینید که پنجول نمیکشید در آن. آن یکی دیگر را دارد میبیند باز میافتد به جان آینه. اینجوری است. چون این مربوط است به اینکه فهمتان چقدر است و این را به عنوان یک نکتهی ابتکاری شما در دین بدانید.
باید سجده کرد. باید شب بلند شد. باید ضجه زد. باید چه کار کرد تا سیستمعامل آدم درست بشود. اگر سیستمعامل درست بشود، وحی میآید، فلان میآید. یعنی وحیهای الهی میآید به ما. خدا به ما وحی کند. بعضی ها فکر کردند مثلاً بعد از پیغمبر دیگر کلاً جبرئیل رفته است مرخصی. نه، جبرئیل کار میکند الان. برای خودش شبکهی جبرئیلی دارد. دارد کار میکند و وحی میفرستد، فلان میکند. همه این چیزا. موج ما تنظیم میشودف اینها را میگیریم دیگر. حالا این ماها هم به قول حضرت حافظ که میگوید: «نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش» یک سه ماهی وقت میخوارگی است دیگر. وقت بدمستی رجب، شعبان و رمضان است که در آن میخوارگی اصلی توی این سه ماه اتفاق میافتد. سرگل است دیگر. در سرگل است. حالا دیگه هر چه میدانی. ماه رمضان را هم انشاءالله به همین منوال. قرآن. قرآن، قرآن. آقا این اشتباه ما است که قرآن را میگذاریم بالای سر ما مناجات جوشن کبیر میخوانیم. این را که خواندنی است، قرآن معنیاش یعنی خواندنی، یعنی خواندنی را میگذاریم بالای سرمان جوشن کبیر را میخوانیم. جوشن کبیر را بگذار بالای سرت، قرآن را بخوان. اینجوری است. من نمیگویم جوشن کبیر نخوانید ولی قرآن بخوان. قرآن نزولش تو ماه رمضان است، در شب قدر است. یعنی قرآن بخوانید. قرآن یاد بگیرید. تفسیر قرآن بخوانید. تفسیر قرآن ببینید، با قرآن حال بکنید. سعی کنید با قرآنحال کنید. حتماً روضه نگذارید باهاش حال کنید. روضه هم بگذارید.