غزل شمارهٔ ۱۰۱- ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست2


Episode Artwork
1.0x
0% played 00:00 00:00
Jan 23 2023 7 mins   1


1) ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست / با ما مگو به جز سخن دلنشان دوست

2) حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بُوَد / یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

3) ای یار آشنا ، عَلَم کاروان کجاست ؟ / تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

4) گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار / ما سر فدای پای رسالت رسان دوست

5) دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت / دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست

6) رنجور عشق دوست چنانم ، که هر که دید / رحمت کند ، مگر دل نامهربان دوست

7) گر دوست بنده را بکُشد یا بپرورد / تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آنِ دوست

8) گر آستین دوست بیفتد به دست من / چندانکه زنده ام ، سر من و آستان دوست

9) بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در / الّا شهید عشق به تیر از کمان دوست

10) بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد / وآن کیست در جهان که بگیرد مکان دوست