ناصرخسرو » روزی شراب می نوشد و در خواب مردی به او می گوید چرا چیزی می نوشی که اختیار از تو می گیرد؛ چیزی را باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید. مرد به سوی مکه اشاره می کند. ناصر راه حقیقت می طلبد و سفر شگفت انگیزش را آغاز می کند....
ناصر خسرو از جوانی شعر می سرود و همچون بیشتر شاعران زمان به باده نوشی و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل و هزل می گذرانید و شاعر و دبیر ملازم دربار بود. رفته رفته از این نوع زندگی سرخورده شد و در پی یافتن حقیقت برآمد، ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت داده می شد، او را قانع و مجاب نساخت. در ۴۳۷ که در جوزجانان از توابع بلخ بود، یک ماه پیوسته شراب می خورد تا آنکه شبی در خواب دید که یکی وی را گفت: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؛ اگر به هوش باشی بهتر، من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند، جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.
پس از این خواب، ناصر خسرو دستخوش تحول روحی شدیدی شد و ترک شراب گفت و نخست به مرو رفت و از شغل دیوانی کناره گرفت و آنگاه رهسپار سفر حج شد (۲۳ شعبان ۴۳۷) و از راه نیشابور و سمنان و ری و قزوین به آذربایجان رفت و در تبریز، قطران شاعر را دید و از آنجا از راه مرند و خوی و وان و اخلاط و بتلیس و میافارقین و آمد و حران به سرزمین شامات رسید و در هنگامی که هنوز ابوالعلای معری (۳۶۳ ـ ۴۴۹) زنده بود، وارد شهر معره النعمان شد.
از معره النعمان به طرابلس و صیدا و فلسطین رفت و در ۵ رمضان ۴۳۸ به بیت المقدس رسید و از آنجا رهسپار مکه شد و پس از گزاردن حج به بیت المقدس بازگشت (۵ محرم ۴۳۹). آنگاه از راه خشکی به طینه و از آنجا با کشتی به تونس و از تونس به مصر رفت. در مصر سه سال به سر برد و به مذهب اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معد بن علی (۴۲۷ ـ۴۸۷) رسید.
هنگام اقامت در مصر دوبار دیگر به مکه سفر کرد و حج گزارد (۳۳۹، ۴۴۰). در ۴۴۱ مصر را ترک گفت و پس از رفتن به مکه و گزاردن حج (۴۴۲) از راه طائف و تهامه و یمن و لحساء و بصره و ارجان و اصفهان و نایین و تون و قاین و سرخس در ۲۶ جمادی الاخری ۴۴۴ ق به بلخ بازگشت.