دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست


Episode Artwork
1.0x
0% played 00:00 00:00
Sep 12 2024 32 mins   8

ترانه ها و خاطره ها - برنامه ویژه هشتم


Source: YouTube - 37 Songs, 37 Singers, 37 Years


وقتی نیستی 

شعر : ایرج جنتی عطائی

آهنگ: پرویز اتابکی  

تنظیم : واروژان  

آواز : گوگوش


افسانه مگو (فروغ وفا)

آهنگساز: حسین یوسف زمانی

شعر: بیژن ترقی

آواز : رامش


کعبه دلها

آهنگ : حبیب اله بدیعی

شعر :بیژن ترقی

خواننده : الهه


نور خدا 

آهنگ : انوشیروان روحانی

شعر :معینی کرمانشاهی

خواننده : عهدیه


شکسته

شعر : هما میرافشار

آهنگ : اسداله ملک

آواز : گلپا


دنیای به این بزرگی، واسه من

وقتی نیستی مثل زندون می مونه

وقتی نیستی گلها ماتم می گیرن

بهارم مثل زمستون می مونه

وقتی نیستی من هوای خوندنم نیست

دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست

وقتی رفتی آینه چین خورد و شکست

باغبون درهای گلخونه رو بست

عروس سفید پوشت تا دم مرگ

لباس سیاه به تن کرد و نشست

وقتی نیستی من هوای خوندنم نیست، آه

دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست

تو می خواستی دیوارها رو برداری

جای هر دیوار یه باغچه بزاری

تو می خواستی پرده رو پس بزنی

پشت هر پنجره خورشید بکاری

وقتی نیستی من هوای خوندنم نیست، آه

دیگه اینجا بی تو جای موندنم نیست

وقتی نیستی کی به ما نشون بده

عکس خورشید توی آب چه رنگیه

کی می خواد به ما بگه بدون عشق

اینجا پر از آدم های سنگیه

وقتی نیستی من هوای خوندنم نیست، آه

دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست

وقتی نیستی من هوای خوندنم نیست، آه

دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست


بگذر از عشق افسانه مگو افسانه با دیوانه مگو

منم آن مست میخانه غم با من تو از پیمانه مگو

ای دل مگر در قصه‌ها یا بی‌نشان دیگر ز وفا

افسانه شد عاشق شدن کو جنون عاشق پرور

در عهد ما آن آتش عشق خوبان شد خاکستر

گو همچون مجنون عاشقی تا همچو او دیوانه شوم

با عشق لیلی آشنا با دیگران بیگانه شوم

کجا بروم‌ای خدا به کجا که یابم اثر از فروغ وفا

کجا بروم‌ای خدا به کجا که یابم اثر از فروغ وفا

گو همچون مجنون عاشقی تا همچو او دیوانه شوم

با عشق لیلی آشنا با دیگران بیگانه شوم

کجا بروم‌ای خدا به کجا که یابم اثر از فروغ وفا

کجا بروم‌ای خدا به کجا که یابم اثر از فروغ وفا

بگذر از عشق افسانه مگو افسانه با دیوانه مگو

منم آن مست میخانه غم با من تو از پیمانه مگو

ای دل مگر در قصه‌ها یا بی‌نشان دیگر ز وفا

افسانه شد عاشق شدن کو جنون عاشق پرور

در عهد ما آن آتش عشق خوبان شد خاکستر


چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه کعبه

دل بشکسته را می برم به خانه کعبه

شکایت میبرم 

از تو بر خدای تو 

زانهمه بلای تو تا رسد او به دردم

در آن آشفتگی 

با دلی شکسته تر 

گریه ها کنم که در اشک خود غرقه گردم

آنجا اگر اشکی دود

بر دیده غمدیده ای 

سیلی بپا نماید

آنجا اگر آهی کشد

دلداده افتاده ای 

دود از فلک برآید

در آن مدهوشی

من از خدا خواهم ترا 

عاشق کند عاشق رسوا

چو در عاشقی دیدی بلا رومیکنی

آنگه تو بر کعبه دلها


مشو از من گریزان

به جز با چشمت ای جان

ندارم عهد و پیمان

چه هستم من اکنون خدایا

وجودی سراپا تمنا

در این دنیا چه ها بینم

یکی نور خدا بینم

به هر سو بنگرم آنجا

تو را بینم تو را بینم

نظر بر خلق و دل با تو

من اکنون عاشقم یا تو

نظر بر خلق و دل با تو

من اکنون عاشقم یا تو

از این محفل گریزانم

کجا هستم نمیدانم

درون جام می عکس تو را افتاده بینم

تو را هوشیار و خود را مست و مست از باده بینم


پس از تو نمونم برای خدا

تو مرگ دلم را ببین و برو

چو طوفان سنگین ز شاخه ی غم

گل هستی ام را بچین و برو

که هستم من اون تک درختی

که در کام طوفان نشسته

همه شاخه های وجودش

ز خشم طبیعت شکسته

ندونستم این را به عالم

نمیمونه عشقت برایم

که هستم من اون تک درختی

که در کام طوفان نشسته

همه شاخه های وجودش

ز خشم طبیعت شکسته

ندونستم ای بی خبر ز دلم

که بی اعتباره وفای تو هم

تو اکنون ز عشقم گریزونی

غمم را ز چشمم نمی خونی

از این غم چه حالم نمیدونی

تو اکنون ز عشقم گریزونی

غمم را ز چشمم نمیخونی

از این غم چه حالم نمیدونی