جان فریر برای به دست آوردن طلا همراه خانواده اش و گروهی دیگر وارد کالیفرنیا می شود، اما جز صحرا چیزی پیدا نیست. تشنگی و گرسنگی باعث مرگ همراهان جان ازجمله همسرش میشود. جان برای نجات دخترش (یوت) او را به دوش می گیرد و راهی صحرا می شود.
جان و دخترش (یوت) به طرز معجزه آسایی توسط یک گروه کولی نجات پیدا میکنند. شرط کولیها این است که جان هیچ وقت از قانون آنها سرپیچی نکند. او این شرایط را قبول میکند، چون در لحظات آخر زندگیاش جز این چاره ای ندارد.
جان همراه کولیها دهکدهای را پایهگذاری می کنند. شورای کولیها قطعه زمینی را به جان می دهند که روی آن کار کند و با تلاش و کوشش جان، مزرعهی گندم به ثمر می نشیند.
همسایههای حسود که این وضع را می بینند، جک جفرسون را به مزرعهی جان می فرستند. جان که درباره تصاحب زمین و ثروت همسایه مجاورش شنیده، میفهمد که این کار اعضای شورای چهارنفره بوده است. بنابراین جان خودش را آمادهی مقابله با آنها میکند که بتواند زودتر پول زمین را پس بدهد تا این شورا دست از سر او و دخترش بردارند.
۱۲ سال بعد، وقتی یوت ۱۷ ساله میشود، با برایان (معدنچی جوان) پسر یکی از دوستان صمیمی پدرش آشنا می شود و به او دل میبندد. وقتی برایان، یوت را از جان خواستگای می کند، جان با اینکه حاضر نیست دخترش از او جدا شود، با ازدواج او و برایان موافقت می کند تا به این ترتیب دخترش را از فضای رعبآور دهکده نجات دهد.
ازطرفی، رئیس شورای دهکده برای خواستگاری از یوت به خانهی جان می رود. جان که می داند یوت به برایان علاقهمند است، حاضر نیست دخترش را به هیچ کدام از اهالی دهکده بدهد. او این موضوع را فاش نمی کند و برای تصمیمگیری از رئیس شورا مهلت میخواهد.
روز بعد از طرف شورا دو مرد جوان که هر دو از پسران اعضای شورای دهکده اند، برای خواستگاری یوت به خانه ی جان می روند. جان که سماجت این دو نفر را میبیند، با اسلحه آنها را بیرون می کند و این مردان انتقام جو، هر روز مهلتی را که شورا به جان داده، به او یادآوری می کنند.
دو روز قبل از پایان مهلت مقرر، برایان مخفیانه به دهکده برمی گردد و جان و یوت را با خود به کوهستان فراری می دهد. برایان روزی که برای شکار به کوهستان می رود، وقتی برمیگردد می فهمد که گروهِ تعقیب، جان را کشتند و یوت را با خودشان بردند.
برایان به دهکده برمی گردد و متوجه می شود که جوزف جفرسون اموال جان را مصادره و با یوت ازدواج کرده است. یوت از غصه ی مرگ پدرش میمیرد و برایان قسم می خورد که انتقام مرگ جان و دخترش را از جوزف بگیرد...
****
«حلقه گم شده» با نگاهی به داستانی کوتاه اثر آرتور کانن دویل تهیه و تولید شده است.