غزل شمارهٔ ۱۱۴- دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست


Episode Artwork
1.0x
0% played 00:00 00:00
Jan 30 2023 9 mins   1


1) دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست / گر دردمند عشق بنالد ، غریب نیست

2) دانند عاقلان که مجانین عشق را / پروای قول ناصح و پند ادیب نیست

3) هر کُاو شراب عشق نخورده ست و دُرد دَرد / آن است کز حیات جهانش نصیب نیست

4) در مُشک و عود و عنبر و امثال طیّبات / خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست

5) صید از کمند اگر بجهد ، بوالعجب بُوَد / ورنه چو در کمند بمیرد ، عجیب نیست

6) گر دوست واقف است که بر من چه می رود / باک از جفای دشمن و جَور رقیب نیست

7) بگریست چشم دشمن من بر حدیث من / فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست

8) از خنده گُل چنان به قفا اوفتاد باز / کُاو را خبر ز مشغلۀ عندلیب نیست

9) سعدی ، ز دست دوست شکایت کجا بری ؟ / هم صبر بر حبیب ، که صبر از حبیب نیست