Apr 24 2023 21 mins 1
روان پزشکی
قبل از عصر روشنگری، اختلالات روانی و رفتاری انسان را به جادو، جادوگران، ارواح شیطانی و جنزدگی نسبت میدادند. اما در قرن نوزدهم بود که برای اولین بار دانشمندان فرانسوی و آلمانی با رویکردی علمی شروع به مطالعهي رفتار انسان کردند. متعاقب آن، بهموازات شکلگیری پارادایمهای روانشناسی، رویکرد جدیدی در شاخهای از پزشکی تحت عنوان روانپزشکی در حال ظهور بود.
روان پزشکان معتقد بودند علت بروز اغلب بیمارهای روانی، انحراف مغز از یک تعادل شیمیایی است. دکتر کُلک نویسندهي کتاب «آثار ماندگار تروما» در این رابطه مینویسد:
من هم مانند سایر همکاران روانپزشکم باور داشتم که راهحل مناسب برای درمان بیمارهای روانی، استفاده از محصولات شیمیایی است و مشتاقانه انقلاب دارویی را پذیرفته بودم.
در آن مقطع، من به عنوان بخشی از اولین تیم تحقیقاتی آمریکایی بودم که داروی ضد روانپریشی کلوزاریل را روی بیمارانی که از نظر روانی وضعیت بحرانی داشتند آزمايش میکردیم.
تأثير دارو روی بعضی از بیماران معجزهآسا بود. كسانی که بیشتر عمرشان را در بیمارستان روانی سپری کرده بودند، اکنون میتوانستند به آغوش خانواده و اجتماعشان بازگردند. این نتایج شگفتانگیز ما را خوشبین کرده بود که سرانجام خواهیم توانست بر مصائب بیماران روانی غلبه کنیم.
شواهد حاكي از آن بود که میزان غیرمتعادل ترشح نوراپینفرین با افسردگی و ترشح دوپامین با اسکیزوفرنی مرتبط است. ما اميدوار بوديم که بتوانیم داروهایی بیشتری را برای درمان ناهنجاریهای مغزی خاص تولید کنیم.
بسیاری از ما روانپزشکان، از فكر تبدیل شدن به «دانشمندان واقعی» هیجانزده بودیم و به دنبال کشف ریشههای اختلالات روانی در ناهنجارهایی مغزی، نظریههای گیجکنندهي فلسفه ای اشخاصی مانند فروید و یونگ را کنار گذاشته بودیم.
اگرچه امروزه داروهای روانپزشکی به رکني اصلی در فرهنگ ما تبدیل شده است، اما متأسفانه امید به ریشهکن کردن اختلالات روانی توسط داروهایی شیمیایی، هرگز بهطور کامل محقق نشده، چون معلوم شده که استفاده از این داروها، پیامدهای مشکوکی به همراه داشته است.
مثلاً اگر داروهای ضد افسردگی به اندازهای که ما تصور میکردیم مؤثر بودند، قاعدتاً امروز میبایست بیماری افسردگی در جامعهي ما به يك مشكل جزئي تبدیل میشد. اما در عوض نهتنها امروزه با افزایش استفاده از داروهای ضد افسردگی مواجه هستیم، بلکه تعداد پذیرش بیماران مبتلا به افسردگی در بیمارستانها هم کاهش نیافته است. تعداد بيماران تحت درمان افسردگی، در دو دههي گذشته سه برابر شده است.
متأسفانه پس از گذشت چهار دهه از فعالیت تحقیقاتی هزاران پژوهشگر توانا و صرف میلیاردها دلار هزینه، هنوز دانشمندان حوزهي روانپزشکی بهغیر از بیماریهایی مانند آلزایمر، که دخیل بودن ناهنجاریهای مغزی در بروز آنها از مدتها پیش محرز شده، هنوز نتوانستهاند علت باقي اختلالات روانی را در مغز پیدا کنند.
در مورد سایر اختلالات روانی هم، تا به امروز هنوز به هیچ آزمایش یا روش تصویربرداری دست پیدا نکردهایم که بتواند به تشخیص قطعی آنها کمک کند.
قاعدتاً مغز مبتلايان به اختلالات شخصیت دوقطبی یا اوتیسم، باید با مغز سایر افراد متفاوت باشد. اما اسکنهای مغزی و کالبدشکافی این بیماران، تنها حاكي از تفاوتهایی بسیار جزئی است.
بعضی از دانشمندان معتقد بودند که ابتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، شخصیت دوقطبی و اوتیسم تا حد زیادی بستگی به ژن افراد دارد و همین امر باعث شده بود كه بسیاری از متخصصان اميدوار شوند كه عوامل ژنتیکی دخيل در این بیماریها بهزودی کشف شوند.
اما تحقيقات بعدی نشان داد هیچ ترکیب ژنتیکی با تأثیر زیاد روی این اختلالات روانی وجود ندارد و امید به تشخیص بر اساس علوم ژنتیک هم تاکنون به سرانجامی نرسیده است. این مهمترین و در عین حال دلسردکنندهترین کشف در تاریخ روانپزشکی است.
آدرس اینستاگرام:
https://instagram.com/ethicalintelligence?igshid=YmMyMTA2M2Y=
از طریق آدرس ایمیل زیر با ما در ارتباط باشید:
برای مطالعه بیشتر به وب سایت زیر مراجعه فرمایید: