روزهای آخر بهمن ۱۴۰۰ بعد از این که بارها به حسین محمدیانی پیشنهاد داده بودم پادکستی راه بیندازیم، کنار هم نشستیم. قرارهایی با دو تا از دوستان دیگرش گذاشتیم و من این کانالها را راه انداختم برای امتحان کردن این کار و به دست آوردن تجربه اولیه. پادکستمان را نیفتاد اما این کانالها به یادگار ماند. حالا چند روزی است که حسین عزیزم بار سفر بسته و تنهایم گذاشته است. و من اندوهگینتر از آنم که بتوانم کلمهای دربارهاش بنویسم. ×××× اینجا مجموعه ای از داستان های روایی را گذاشته ام که خودم دوس داشتم بشنوم. قصه ها روایت می شوند و نمایشی نیستند. من این شیوه را بیشتر از نمایش داستان ها دوست دارم. اول قرار بود این جا فقط برای خودم و حداکثر چند نفری از دوستانم قصه ها را انتخاب و منتشر کنم اما به نظرم کم کم این جمع محدود داستان هایی را که دوست داشتند برای دوستان دیگرشان هم فرستادند و فضا شکل عمومی تری به خود گرفت. حالا خیلی از شنوندگان را نمی شناسم اما خوشحالم که آنها هم از این کار ساده لذت برده اند. طبیعتاً داستان ها متناسب با فضای روایت اقتباس شده اند و روخوانی کتاب نیستند. تمامی آثار متعلق به کتاب گویا به نشانی: http://book.iranseda.ir هستند و دسترسی به آنها برای همه آزاد و رایگان است.